محسن شاه ابراهیمی

سید محسن شاه ابراهیمی

فیلم و گرافی افتخارات

طراح صحنه / طراح لباس

متولد 1333 در خرمشهر

فارغ التحصیل رشته طراحی صحنه و لباس آکادمی هنرهای زیبای فلورانس ایتالیا

شروع فعالیت از سال 1363

فیلموگراف

نام اثرکارگردان تولید

کنار برکه ها یدالله عنصری طراح صحنه / طراح لباس1365

پرستار شب محمدعلی نجفی طراح صحنه / طراح لباس1366

در مسیر تند باد مسعود جعفری جوزانی طراح صحنه / طراح لباس1367

تمام وسوسه های زمین حمید سمندریان طراح صحنه / طراح لباس1368

اوینارشهرام اسدی طراح صحنه / طراح لباس1370

آدم برفی داوود میرباقری طراح صحنه / طراح لباس1373

ایران سرای من است پرویز کیمیاوی طراح صحنه / طراح لباس1377

زشت و زیبااحمدرضا معتمدی طراح صحنه / طراح لباس1377

پسر مریم حمید جبلی طراح صحنه / طراح لباس1377

داستان های جزیره ( اپیزود اول، دختر دایی گمشده ) داریوش مهرجویی طراح صحنه / طراح لباس1377

سینما

متولد ماه مهراحمدرضا درویش طراح صحنه / طراح لباس1378

مومیایی 3محمدرضا هنرمندطراح صحنه / طراح لباس1378

مسافر ری داوود میرباقریطراح صحنه / طراح لباس (مشترک با امیر اثباتی)1379

ایستگاه متروک علیرضا رئیسیان طراح صحنه / طراح لباس1380

نگین اصغر هاشمی طراح صحنه / طراح لباس1380

شب های روشن فرزاد موتمن طراح صحنه / طراح لباس1381

مهمان مامان داریوش مهرجویی طراح صحنه / طراح لباس1382

به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمی کیاطراح صحنه / طراح لباس1383

همیشه پای یک زن در میان است کمال تبریزی طراح صحنه / طراح لباس1386

یه حبه قندرضا میرکریمی مدیر طراحی1388

محمد رسول الله (ص)مجید مجیدی طراح هنری و طراح لباس1393

شهر موشها 2مرضیه برومندمدیر طراحی1393

سینما نیمکت محمد رحمانیان مدیر طراحی1394

دختررضا میرکریمی مدیر طراحی1394

نام اثرکارگردان تولید

روزی روزگاری امرالله احمدجوطراح لباس1370

آپارتمان اصغر هاشمی طراح صحنه1372-1371

تلویزیون

آوای فاخته بهمن زرین پورطراح صحنه1373

مسابقه نمایشی راز سیب مدیر طراحی1374

مختار نامه داوود میرباقری مدیر طراحی1383-1387

نام اثرکارگردان

پل محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1382

آواز قو (آنتوان چخوف)محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1383

اسب هامحمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1383

مجلس شبیه خوانی بهرام بیضایی طراح صحنه / طراح لباس1384

فنس محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1384

پنجره هافرهاد آئیش طراح صحنه / طراح لباس1384

تاتر بی حیوان دکتر محمود عزیزی طراح صحنه / طراح لباس1384

من از کجا عشق از کجاپری صابری طراح صحنه / طراح لباس1384

مسافران محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1385

عشقهمحمد رحمانیانطراح صحنه / طراح لباس1385

انتیگون در نیویورک هما روستاطراح صحنه / طراح لباس1386

تئاتر

مانیفست چو محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1387

کرگدن فرهاد آئیش طراح صحنه / طراح لباس1387

روزهای آخر اسفندمحمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1392

هامون بازهامحمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1394

سینماهای من محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1394

نمایشنامه خوانی روز واقعه محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1394

مجلس ضربت زدن محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1395

آدامس خوانی محمد رحمانیان طراح صحنه / طراح لباس1395

افتخا

سال جایزه بخش فیلم نامزد شده نتیجه

1366لوح زرین طراحی صحنه و لباس پرستار شب برنده

1377تندیس خانه سینماطراحی صحنه و لباس زشت و زیبابرنده

1379تندیس خانه سینما طراحی صحنه و لباس مشترک با امیراثباتی مسافر ری برنده

1380تندیس خانه سینماطراحی صحنه و لباس ایستگاه متروک برنده

1381تندیس خانه سینماطراحی صحنه و لباس شب های روشن برنده

1382تندیس خانه سینما طراحی صحنه و لباس مهمان مامان برنده

تئاتر هفت خان اسفندیار

زندگانی از تجربه نقش «اسفندیار» در نمایش «هفت خوان اسفندیار»می گوید

امین زندگانی از تجربه حضور در نقش «اسفندیار» در نمایش «هفت خوان اسفندیار» و چالش‌های متفاوت این نقش سخن گفت.

پایگاه خبری همبستگی ملی : نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» به تهیه کنندگی و کارگردانی حسین پارسایی این روزها بر روی صحنه تالار وحدت است.

این روایت داستانی جذاب اما کم‌تر شناخته شده از شاهنامه فردوسی است که بیش از ۱۵۰ صفحه از این اثر منظوم را به خود اختصاص داده و به مخاطب کم اطلاع، یادآور می‌شود که اسفندیار رویین تن نیز همچون رستم، هفت خان پر فراز و نشیب را از سر گذرانده است.

بازی در نقش پهلوانی رویین تن را امین زندگانی برعهده گرفته است.

این تجربه نخستین تجربه کار تاریخی این بازیگر است اما چون نخستین تجربه نقش تاریخی او در تئاتر است، موجب شده تا با چالش‌های متفاوتی در این عرصه مواجه شود.

زندگانی موفقیت خود در این زمینه را نیز مدیون تیم حرفه‌ای و همدلی گروه بازیگران می‌داند و معتقد است: این همراهی موجب شده تا هر شب بتوانند این کار سنگین را به بهترین شکل ممکن بر روی صحنه بیاورند.

به بهانه حضور امین زندگانی در تئاتر «هفت خان اسفندیار» با او به گفتگو پرداخته‌ایم که در ادامه می خوانید:

آقای زندگانی چطور شد که شما به تیم بازیگری تئاتر «هفت خان اسفندیار» پیوستید و بازی در نقش اسفندیار را پذیرفتید؟

من تقریبا از سال ۱۳۷۳ با آقای حسین پارسایی آشنایی دارم. چه زمانی که به عنوان کارگردان فعالیت داشته‌اند و چه زمانی که فعالیت مدیریتی داشته‌اند ایشان را می‌شناختم. در چندین پروژه هم قرار شد با ایشان همکاری داشته باشم؛ اما هر بار به دلایل گوناگون این همکاری صورت نمی‌گرفت. تا اینکه ایشان برای تئاتر «هفت خان اسفندیار» با من تماس گرفتند و پیشنهاد بازی در نقشی غیر از اسفندیار را به من دادند. ابتدا من درگیر پروژه دیگری بودم و برای همین نمی‌توانستم در خدمت ایشان باشم. ۱۰ روز بعد به دلایلی کار قبلی ام به تعویق افتاد و وقتی مجدد بازی در تئاتر «هفت خان اسفندیار» پیشنهاد شد، گفتم پروژه قبلی‌ام فعلا کنسل شده است و خوشحال می‌شوم تا در این تئاتر همکاری داشته باشم که اینبار به من نقش اسفندیار پیشنهاد شد. شروع کار من نیز از روزهای پایانی بهمن ماه سال گذشته آغاز شد و من سعادت آن را داشتم تا با این گروه حرفه‌ای کار کنم.


شما تا کنون در نقش‌هایی تاریخی همچون «ملک سلیمان» و «مختارنامه» حضور داشته‌اید با این وجود در تئاتر این نخستین حضور شما برای بازی در یک نقش تاریخی محسوب می‌شود. از تجربه بازی تاریخی بر روی صحنه تئاتر بگویید.

تا قبل از آنکه من نقش اسفندیار را بر روی صحنه بازی کنم بیشتر نقش‌های تاریخی من در عرصه تصویر بوده و این نخستین تجربه نقش تاریخی من در تئاتر است. نقشی بسیار سنگین که اگر مهندسی پشت صحنه و همکاری درجه یک همه گروه نبود شاید نمی‌توانستم از پس این نقش بربیایم. خوبی گروه این است که همه یک دست و یک دل هستند و اگر همراهی گروه با هم نبود نمی‌توانست هر شب کار ۲ ساعت اینطور دقیق بر روی صحنه بیاید. برای هر اجرا یک تیم تقریبا ۱۰۰ نفره پشت صحنه در حال کار کردن است تا بتوان هر شب یک نمایش منسجم را بر روی صحنه آورد. تا قبل از حضور در «هفت خان اسفندیار» تمام تجربیات تاریخی من تصویری بود و طبعا بازی در نقش یک شخصیت تاریخی در قالب تئاتر و حضور در تالار وحدت کاری متفاوت‌تر است. برای همین این تجربه، تجربه‌ای بسیار جدید است و نمی‌توانم بگویم تجربه‌های قبلی‌ام چندان می‌توانست به من برای بازی در این نقش بر روی صحنه تئاتر کمک کنند.


شرایط متفاوت تئاتر با تصویر باعث شد تا برای شما این تجربه یک تجربه متفاوت نسبت به کارهای قبلی‌تان باشد؟

بله، دقیقا همینطور است. از طرف دیگر با توجه به اشرافی که آقای حسین پارسایی به عنوان کارگردان و آقای علی براتی به عنوان طراح حرکت نمایش بر روی کار داشتند و تجربه‌ای که در زمان تمرین‌ها به دست آمد موجب شد تا هدایت کار به بهترین شکل ممکن صورت گیرد. خوبی گروه بازیگرها هم در این است که آنها حواس‌شان به هم هست و در این زمینه به همدیگر بسیار کمک می‌کنند و از این طریق نکات خوبی انتقال داده می‌شود. بازیگران برای هم پیشنهادهای خوبی دارند تا روند کار به خوبی پیش برود. این ویژگی در کنار تیم خوب کارگردانی بسیار کمک کننده بوده. همه دست به دست هم داده‌اند تا این اجرای سنگین با بالاترین کیفیت هر شب به روی صحنه برود.


شما برای رسیدن به نقش اسفندیار چقدر تلاش کردید تا با درک کامل آن را بازی کنید.

من معتقد به سخنی هستم که منسوب به حضرت مولاناست و می‌فرمایند همه در تو هستند. ما همه در درون‌مان رستم، اسفندیار، ارجاسب و… را داریم. به نوعی همه کس در ما وجود دارد. باید بگردیم و آنها را درون خودمان پیدا کنیم. اصولا بر این باورم وقتی یک تیم تحقیقاتی پشت فیلمنامه و نمایشنامه‌ای قرار دارد و اسامی بزرگ و مشاورهای بزرگی نیز در آن دیده می‌شود؛ دیگر بازیگر نیازی نمی‌بیند بخواهد در این زمینه تحقیقی فراتر داشته باشد. هدایت آقای پارسایی به همراه متن خوب، برای من به اندازه کافی ماخذ مطمئنی بود تا نیاز نداشته باشم برای اسفندیاری که بر روی صحنه می‌بینید کار تحقیقاتی ویژه‌ای انجام دهم. بازیگر همین که لایه‌های مستتر در دیالوگ‌ها، سکوت‌ها و اتفاقات را با راهنمایی کارگردان و نقطه نظراتی که نویسنده دارد درک و پیدا کند می‌تواند آن را به خوبی به اجرا درآورد. من هم امیدوارم در این نمایش توانسته باشم ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنم.


یعنی شما برای آنکه به نقش اسفندیار برسید با چالش خاصی مواجه نشدید؟

چالش در سبک اجرا و نظم اجرا داشتم که نیاز به انرژی بسیار زیادی دارد. توان خاص فیزیکال و توان روحی و روانی ویژه‌ای می‌خواهد که من به تدریج به آن نزدیک شدم تا بتوانم به آنچه مورد نظر کارگردان است برسم و با نقش ارتباط برقرار کنم. از این رو در طول تمرین‌هایی که انجام شد توانستم بهتر و بهتر اسفندیار را بشناسم و با این نقش آشنا شوم.


موزیکال بودن تئاتر «هفت خان اسفندیار» یک ریسک بود. هر چند تجربه تئاترهای موزیکال «بینوایان» و «اولیور توئیست» را پیش از این کارگردان داشت اما چون آنها آثار ترجمه بودند دست ترانه سرا باز بود. ریسک موزیکال شدن اثر شاهنامه را چطور دیدید؟ چون برخی از منتقدان این توقع را داشتند که از همان اشعار فردوسی در کار استفاده شود. نظر شما در این زمینه چیست؟


آقای حسین پارسایی نگاه خوبی به این کار دارد و معتقد است کار را باید به کاردان سپرد و آقای کوهستانی با توجه به تجربه کارگردان، حضور مشاوران، آهنگسازی همچون پوریا خادم، رهبر ارکستری همچون بردیا کیارس توانست وزن اشعار و قافیه‌ها را به بهترین شکل ممکن به کار نزدیک و شبیه کند و تماشاگر امروز هم به هرحال آنچه بر روی صحنه می‌بیند را به عنوان قرارداد می‌پذیرد. ضمن اینکه همه کسانی که در این پروژه حضور دارند در کارشان بسیار حرفه‌ای هستند و قاعدتا قبل از آنکه کار به اجرا برسد این نگرانی‌ها مرتفع شده و درصد ریسک آن پایین آمده. اما همیشه سلیقه مخاطب، جزو ناشناخته‌ترین بخش‌های یک اثر بوده. تا اثر بر روی صحنه نرود و ساخته و ارائه نشود، نمی‌شود گفت یک کار مسیرش را تا چه میزان درست پیش رفته است و در هر صورت این موضوع ویژگی کار ماست.

تئاتر «هفت خان اسفندیار» به صورتی آغاز می‌شود که داستان آن برای برخی مخاطبان گنگ به نظر می‌رسد. آیا برای آنکه تماشاچی بتواند خود را با این تئاتر همراه سازد نیاز به مطالعه دارد تا با حال و هوای قصه همراه شود؟


این ویژگی درام است. ایجاد انتظار، گنگی و در نهایت پاسخ دادن به سوالات ابتدای کار مخاطب، ویژگی درام است و می‌بینید که در این اثر خیلی خوب کار شده و تماشاگر را ابتدا کنجکاو می‌کند. بنابراین مخاطب حتی اگر از قبل مطالعه‌ای هم نداشته باشد در اینجا با قصه و روایت آشنا می‌شود. به هر حال اتفاقی افتاده، تجاوزی به مملکت صورت گرفته شده، تهدید و اسارتی رخ داده و پیغامی هم برای کسی که در سیاه چاله است گذاشته شده و حالا بزرگان آن مملکت می‌خواهند این آدم بیاید، ببخشد و کمک کند. این روند داستان شاید در ۱۰ دقیقه نخست این سوال را برای مخاطب ناآشنا ایجاد کند پس اسفندیار کجاست؟ وقتی که اسفندیار وارد می‌شود نیز در هر خانی که پیش می‌رود پاسخ سوالی داده می‌شود. در نتیجه فکر می‌کنم بعد از دیدن کل نمایش، تمام سوالات پاسخ داده می‌شود.

برخی بر این عقیده هستند که دیگر ادبیات کهن و آثار کلاسیک برای نسل امروز مورد توجه نیست و آن را نمی‌پسندند. برای همین هم سرمایه‌گذار در این زمینه ریسک نکرده و ورود نمی‌کند. شما در این زمینه چه نظری دارید؟ آیا دوره پرداختن به ادبیات کهن تمام شده است؟


«هفت خان اسفندیار» این وحشت را از بین برد و نشان داد استقبال از سوی مخاطب وجود دارد. در هر صورت شما نمی‌توانید یک اثر بزرگ را با پروداکشن کوچک روی صحنه ببرید. پرداختن به هر اثری باید به اندازه خودش باشد. اگر «بینوایان» موفق بود به این دلیل بود که در اجرای آن، بزرگی رمان رعایت شده است. شاهنامه اثر کوچکی نیست که در قالب‌های کوچک‌تر به آن ورود کرد. برای همین اگر بخواهیم در قالب‌های کوچک‌تر ورود کنیم موفق نخواهیم بود، سرمایه گذارهای خُرد به نتیجه مطلوب مالی نخواهند رسید و تجربه خوبی بر روی صحنه نخواهد داشت.


ضمن اینکه باید بین مخاطب امروز و این آثار کهن زبان مشترکی پیدا کرد تا ارتباط برقرار شود. یک بخش آن زیبایی‌های بصری است که هزینه بردار هستند تا از این طریق بتوان تماشاگر را ترغیب به دیدن کرد. در نتیجه با شاهنامه باید مدل شاهنامه برخورد کرد. اگر اینطور نباشد باعث دلزدگی مخاطب خواهد شد. افراد توانمند وارد کار شوند هم سرمایه‌ گذاران راغب خواهند شد در این زمینه ورود داشته باشند و هم افراد کار بلد دیگری که تصور می‌کنند جای کار وجود ندارد هم ورود خواهند کرد تا با بالاترین استانداردها به ساخت آثار ماندگار بپردازند. در این شرایط نه تنها من بلکه بازیگرهای بسیاری نیز به رقابت خواهند پرداخت تا بتوانند در این آثار حضور داشته باشند و نام خود را با چنین آثار قویی در تاریخ هنر ایران ماندگار سازند.

گفتنی است: «هفت خان اسفندیار» محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است و علاوه بر زندگانی، بانیپال شومون،فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیر کاوه آهنین جان، اصغر پیران، محسن حسینی، رضا راد، مونا صوفی، ندا سیاس، نیکا افکاری، سایه پارسایی دیگر بازیگران آن هستند.

تئاتر هفت خان اسفندیار

امیرکاوه آهنین‌جان: هر شب با «گشتاسب» چالش دارم

امیرکاوه آهنین‌جان: هر شب با «گشتاسب» چالش دارم

امیر کاوه آهنین جان که در نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار»، نقش گشتاسب پدر اسفندیار را بازی می‌کند، معتقد است بازیگری و آواز به شکل همزمان در تئاتر موزیکال کاری سخت است اما تلاش کرده از پس این چالش برآید.

این بازیگر و صداپیشه در گفتگویی همچنین می‌گوید که در هر اجرا تفاوت‌هایی به نقش می‌دهد تا دچار یکنواختی نشود.

«هفت خان اسفندیار» به کارگردانی حسین پارسایی، اقتباسی آزاد از داستان حکیم ابوالقاسم فردوسی است که حکایت سفر پرماجرای اسفندیار رویین‌تن به قصد رهاندن خواهرانش همای و به‌آفرید از چنگ تورانیان را روایت می‌کند.

آهنین جان که بعد از دو نمایش «اولیور تویست» و «بینوایان» با این نمایش سومین تجربه خود را در نمایش‌های موزیکال انجام می‌دهد، مهم‌ترین ویژگی این نمایش را در قیاس با دو نمایش قبلی این گونه توضیح می‌دهد: نخستین کار ما «اولیورتویست» بود و بعد از آن «بینوایان» که من در آن‌ها علاوه بر حضور در صحنه در سمت مشاور و بازیگردانی در کنار حسین پارسایی بودم. تفاوت اصلی«هفت خان اسفندیار» با دو کار دیگر این است که با متن ایرانی سر و کار داریم و این نمایش به عنوان نخستین نمایش موزیکال کلاسیک ایرانی با این فرم اجرا به حساب می‌آید. همین ویژگی آن را از کارهای قبل کاملا متمایز کرده است و موقعیت خوبی بود برای آنکه خود را در این زمینه نیز محک بزنم. برای همین هم پذیرفتم تا در این نمایش موزیکال نیز حضور داشته باشم که به نظرم تجربه بسیار خوبی بوده است.

این بازیگر درباره تمرین و تحقیق خود برای ایفای نقش اسفندیار می‌گوید: تا حدودی پروسه رسیدن به این نقطه طولانی شد. چون قرار بود آبان ۱۴۰۱ اجرا برویم اما به دلیل اتفاقات سال گذشته وقفه‌ای چند ماهه به وجود آمد. همین توقف نیز موجب شد تا تغییراتی نیز در گروه صورت گیرد و مجدد تمرین را شروع کنیم. برای همین بیشتر از ۶ ماه می‌شود که من با این کار درگیر هستم. نکته مثبت آن برایم این بود که فرصت کافی داشتم تا نقش را به خوبی پیدا کنم. فرصت خوبی بود برای آنکه شاهنامه را با دقت بیشتری مرور کنم و اطلاعات خوبی درباره شخصیت گشتاسب به دست آورم. ضمن اینکه زمان کافی داشتم برای آنکه بتوانم اصل قصه هفت خان اسفندیار را از شاهنامه بخوانم. البته این داستان، قصه گشتاسب نیست و قصه اسفندیار است اما تا جایی که درام اجازه داد، تلاشم را کردم حداقل از آن نقش چندوجهی بتوانم وجوه دیگر نقش را که نیاز درام بود، با کمک حسین پارسایی در کار به درستی بگنجانیم. امیدوارم این اتفاق افتاده باشد.

هر شب با «گشتاسب» چالش دارم

آهنین جان با بیان اینکه هر شب با نقش گشتاسب دارای چالش هستم و با گذشت اجراهای متعدد هنوز چالشم با این نقش تمام نشده است، ادامه می‌دهد: هر شب همان استرس را دارم. چون بعد از گذشت هر شب اجرا، اجرای آن شب را با خودم به شب بعد می‌برم. برای همین تا این لحظه که با شما صحبت می‌کنم، نقش گشتاسب را مانند شب قبل‌اش بازی نکرده‌ام. خود نقش دائم دارد ورق می‌خورد و ویژگی‌های تازه‌ای به آن اضافه می‌شود. لذا این من هستم که نباید از نقش جا بمانم. در شروع تمرین‌ها فکر می‌کردم مهم‌ترین چالش من با نقش، خوانش در شکل کلاسیک ایرانی باشد. چون ما ابیاتی می‌خوانیم که کلمات آن‌ها محاوره‌ای نیست. در دو تئاتر قبلی، زبان ترجمه و آوازها محاوره روزمره بود و شاید خیلی راحت‌تر اجرا می‌شد. در نتیجه این نمایش تفاوت مهمی با متن‌های قبلی در بخش آواز دارد. در «هفت خان اسفندیار» خوانش متن و ملودی‌ها دشوار هستند.

او با ابراز خرسندی از اینکه بازخورد مثبتی از سوی تماشاگران دریافت کرده است، اضافه می‌کند: خدا را شکر واکنش‌ها مثبت بوده است و همین باعث رضایتمندی و انرژی مضاعف برایم شده. واقعیت این است که بازیگری در نمایش موزیکال کار سختی است چون شیوه اجرای آن مختصاتی دارد که مخاطب کار، من را به عنوان بازیگر – خواننده پسندیده است. بازیگری که قرار است بخواند باید طوری بازی کند که بازی را از دست ندهد و هم آوازش بی‌نقص باشد. این دو یک کار همزمان را باید به درستی رعایت کرد.

او یادآوری می کند: معمولا بازیگرها در تئاترهای موزیکال یا خواننده‌هایی حرفه‌ای بودند یا بازیگری که تلاش می‌کردند آواز را هم در حد کفایت انجام دهند و معمولا هم موفق نمی‌شدند. خود من هم در تجربه سومم احساس می‌کنم به نقطه‌ای رسیده‌ایم که با هر دو راحت هستم. یعنی دائم زنگ خطر من روشن است و اجازه نمی‌دهد یا آوازم را از دست بدهم یا بازی‌ام را. این خط باریکی است که بازیگر نمایش موزیکال باید مانند یک بندباز حرفه‌ای بر روی آن در حرکت باشد.

آهنین جان در پاسخ به این پرسش که بازی در نمایش موزیکال چه تفاوت‌های دیگری در مقایسه با کارهای دیگر دارد، توضیح می‌دهد: هماهنگی بازیگر با موسیقی و صحنه به همراه خواندن کار بسیار دشواری است. به ویژه بازیگر، چون معمولا خواننده نیست و همین خود یک چالش بزرگ برای بازی است. در نهایت تمرین و کسب تجربه می‌تواند در این زمینه کمک‌رسان باشد. بعد از کسب تجربیات کافی در دو کار قبلی آقای پارسایی متوجه شدیم که می‌شود یک کار ایرانی که ادبیات خاص خودش را دارد و دیگر اثر ترجمه و محاوره‌ای نیست را هم به روی صحنه بیاوریم. خوشبختانه نتیجه کار و بازخورد مخاطبان هم نشان می‌دهد که این پیش‌بینی درست بوده و باوجود سختی‌هایی که کار موزیکال در مقایسه با دیگر کارهای صحنه دارد، امتحان خود را پس داده و نشان داده که می‌توان همچنان از این سبک و ظرفیت بالای آن بهره برد.

هر شب با «گشتاسب» چالش دارم

این بازیگر در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه چقدر می‌توان به ادبیات کلاسیک فارسی ورود کرد و آثاری همچون «هفت خان اسفندیار» را به روی صحنه آورد، می‌گوید: وقتی شاهد چنین اثری با این پروداکشن هستیم؛ نشان می‌دهد ما محتوای اصلی برای ساخت تئاترهای موزیکال را داریم. فقط مهم نحوه ارائه آن است. چون شکل ارائه است که می‌تواند مخاطب را جذب کند. این نتیجه‌ای است که حداقل برای من به دست آمده که اگر در شکل ارائه مقداری ملاحظات را رعایت کنیم، مورد توجه قرار می‌گیرد. شاید بخش عمده‌ای از تماشاگران ما قبل از دیدن این نمایش هیچ وقت شاهنامه را ورق نزده باشند یا اگر زده باشند داستان هفت خان اسفندیار را نخوانده‌اند. اما بعد از دیدن نمایش اگر به شاهنامه مراجعه هم نکنند، نمایش بر آنان آنقدر تاثیر گذاشته که متوجه شده‌اند غنای ادبی ایران زمین تا چه میزان بالاست. همین قلقلکی که در درون‌شان رخ بدهد، کفایت خواهد کرد و نشان می‌دهد ما کارمان را درست انجام داده‌ایم.

او می افزاید: بنابراین بر این باورم این گروه در شیوه ارائه، موفق عمل کرده چون می‌بینم جنس مخاطبان ما مخاطبان عام هستند که نه رشته‌شان ادبیات است و نه در زندگی شخصی‌شان شاهنامه‌خوانی وجود داشته، اما آمدند، وقت گذاشتند، هزینه کردند و نمایش را دیدند. در نتیجه این مسیر، مسیر درستی است که اگر باقی سرمایه‌گذاران، نمایشنامه‌نویسان، بازیگران، کارگردان‌ها و… نیز مانند حسین پارسایی و تیمش به این عقیده برسند قطعا آثار بهتری را نیز خواهیم ساخت.

امیر کاوه آهنین جان در پایان درباره احتمال حضور دوباره‌اش در نمایش‌های موزیکال می‌گوید: فکر می‌کنم از معدود بازیگر- خواننده‌هایی هستم که اگر کار موزیکال ساخته شود، با خیال راحت بتوانند نقش را به من بسپارند. شاید بازیگر -خواننده به اندازه انگشتان دست هم در بخش کلاسیک نداشته باشیم چون بیش از ۲۰ سال است که بر روی صحنه، موسیقی کار می‌کنم، نمایش موزیکال برایم آسان است. با این وصف اگر کسانی باشند که بخواهند کار موزیکال کار کنند، من اول بازیگر هستم بعد خواننده. بنابراین‌ اگر کاری پیشنهاد شود که به کیفیت کارهای قبلی باشد، حتما می‌پذیریم.

نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» به کارگردانی حسین پارسایی محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که ساعت ۱۸ هر روز به جز شنبه‌ها با همکاری بنیاد فرهنگی هنری رودکی در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

تئاتر هفت خان اسفندیار

اظهارنظر وزیر ارشاد درباره تئاتر موزیکال «هفت خوان اسفندیار»

اظهارنظر وزیر ارشاد درباره تئاتر موزیکال «هفت خوان اسفندیار»

نمایشگاه «هفت خان اسفندیار» برداشتی آزاد از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که هرشب در تالار وحدت تهران به روی صحنه می رود،

وزیر فرهنگ پس از تماشای نمایش «هفت خوان اسفندیار» در تالار وحدت گفت: شاهنامه فردوسی و دیگر مواریث ادبی، فرهنگی و تاریخی بیش از آنکه صرفا داستان و شعر باشند، دربرگیرنده احکام و فضیلت اند.

به گزارش ایسنا به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شامگاه یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ماه با حضور در تالار وحدت به تماشای نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» نشست.

اسماعیلی پس از تماشای نمایش «هفت خان اسفندیار» در سخنانی کوتاه با بیان اینکه تماشای این اثر هنری همزمان با سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی لذت تماشای آن را دو چندان کرد، گفت: شاهنامه فردوسی و دیگر مواریث ادبی، فرهنگی و تاریخی ایران عزیز بیش از آنکه صرفا داستان و شعر باشند، دربرگیرنده حکمت و فضیلت اند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: روحیه ایثار، گذشت و فداکاری همواره در تاریخ ایران زمین درخشیده است که تمامی این موارد از امتیازات مهم داستان هایی چون «هفت خوان اسفندیار» است که تمامی این موارد به خوبی در این نمایش به خوبی اجرا درآمده بود.

نمایشگاه «هفت خان اسفندیار» برداشتی آزاد از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که هرشب در تالار وحدت تهران به روی صحنه می رود، در این نمایش موزیکال، بازیگرانی همچون بانیپال شومون، امین زندگانی، فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیرکاوه آهنین جان، اصغر پیران، محسن حسینی و ... ایفای نقش می‌کنند.

حسین پارسایی کارگردان این نمایش است و محمدرضا کوهستانی نمایشنامه آن را نوشته و بردیا کیارس نیز رهبری اکستر را برعهده دارد.

تئاتر هفت خان اسفندیار

«اسفندیار» دل قوی‌دار که بنیاد بقا محکم از اوست

«دریغا از این درد و از این داغ»، «دل قوی‌دار برای حقیقت به پاس رهایی و برخیز از این زمهریر زمستان»، داشتم تمام این واژه‌ها را یک‌به‌یک در ذهنم مرور می‌کردم و تداعی هر کدام از صحنه‌های نمایش «هفت‌خان اسفندیار» را از چشمانم می‌گذراندم و از پله‌های تالار وحدت پایین می‌آمدم که دختربچه کوچکی دستان پدرش را گرفته بود و هی می‌پرسید اون مجموعه‌ای که میگی اسمش شاهنامه‌اس رو اگه نتونم خودم بخونم چیکار کنم؟ خودت می‌خونی یا باز باید برم کلاس مثل کلاس شعر قصیده‌خوان! اصلا کتاب‌فروشی الان باز هست کجا بریم بخریم؟ کدوم انتشاراتی داره؟

نمایش هفت‌خان اسفندیار ، گفت‌وگو با بازیگران تئاتر هفت‌خان اسفندیار ،

لبخندی از سر رضایت زدم که به پاس حقیقت و ارج گذاشتن به ادب پارسی قرار است آن دختربچه مجموعه‌ای از شاهنامه‌ای را داشته باشد که زندگی‌اش را با آزادی و حقیقت گره بزند.
این روایت را نگارنده از نمایش «هفت‌خان اسفندیار» دارد که لحظه لحظه‌اش شوق رهایی و پیوستن به حقیقت است، حقیقتی که در پستوها نهان شده و با قهرمان بی‌بدیل عیان می‌شود، نمایشی سرشار از غروری که حتی می‌تواند کوچک‌ترین عضو این جهان را هم به وجد بیاورد.

امین زندگانی، بانیپال شومون، فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیر کاوه آهنین‌جان، اصغر پیران، محسن حسینی، رضا راد، مونا صوفی، ندا سیاس، نیکا افکاری، سایه پارسایی بازیگران نمایش موزیکال «هفت‌خان اسفندیار» هستند.

نمایش هفت‌خان اسفندیار ، گفت‌وگو با بازیگران تئاتر هفت‌خان اسفندیار ،

اضطراب‌هایی که بازیگر دوست دارد

«فریبا کوثری» که در این نمایش تاریخی قهرمان‌پرور نقش مادر اسفندیار را دارد، درباره بازی‌اش در این نقش به خبرنگار تبیان می‌گوید، «چون احساس می‌کنم تئاتر می‌تواند آدم را زنده کند، این نقش را قبول کردم. این‌که هر شب بر روی صحنه رفتن یک تجربه خاص است و اضطراب‌ها، دلشوره‌ها، نگرانی‌های خاص و ... برای من به عنوان بازیگر بسیار جذاب است. زمانی‌که صحبت‌های نهایی را انجام دادیم و از آنجایی که آثار قبلی حسین پارسایی را دیده بودم که تا چه اندازه عظیم و پرمخاطب بودند، علاقمند شدم تا تجربه کار با ایشان را هم در کارنامه کاری خود داشته باشم. پیشنهاد را پذیرفتم و از بهمن ماه تمرینات را شروع کردم و به مرور دوستان دیگر به کار اضافه شدند.»

نمایش هفت‌خان اسفندیار ، گفت‌وگو با بازیگران تئاتر هفت‌خان اسفندیار ،

چالش‌های موزیکال بودن نمایش

این بازیگر پیشکوت کشورمان ادامه می‌دهد، «مطالعاتی انجام دادم، اما در کنار آن بیشتر با کارگردان و نویسنده جلساتی داشتیم تا بتوانم آنچه مدنظر این دو عزیز است را به اجرا درآورم. چون من باید کتایونی را بازی می‌کردم که در ذهن کارگردان و‌ نویسنده ساخته شده بود. برای رسیدن به نتیجه نهایی بیش از ۳ ماه تمرین مداوم داشتیم و با سخت گیری‌هایی که حسین پارسایی داشت تلاش می‌کردم نقش را زودتر مال خود کنم. طبیعت اجرا در تئاتر این است هر بار که اجرا می‌روید تجربه‌ تازه‌ای بدست می آورید که در تمرین ها با آن مواجه نشده‌اید. نقش‌ها هر کدام به نوبه خود در لحظه‌ای که وارد صحنه می‌شوند تاثیرات خود را می‌گذارند. چون بعد از هر اجراست که بازیگر پخته‌تر می‌شود. تا زمانی که با تماشاچی کار نکرده‌اید اتودهای متعدد می‌زنید. اما زمانی که روی صحنه می‌روید دیگر کارگردان نمی‌تواند برای شما کاری کند و آنجا خود شما هستید و آنچه که ظرف مدت چند ماه در تمرین‌ها یاد گرفته‌اید. در این پختگی و کسب تجربه‌های صحنه نیز اگر قرار باشد تغییراتی صورت دهیم قطعا با علی براتی، طراح حرکات و حسین پارسایی هماهنگ خواهیم شد. حتی خود این عزیزان بعد از هر اجرا هم از ما می‌خواهند تا تغییراتی که در راستای بهبود اجرا است را انجام دهیم. بعد از هر اجرا، بازیگر بیشتر به نقش نزدیک و نزدیک‌تر و پخته‌تر می‌شود. اما یکی از چالش‌های مهم من برای رسیدن به نقش کتایون بیشتر از خود کتایون، آوازهای روی صحنه است.»

نمایش هفت‌خان اسفندیار ، گفت‌وگو با بازیگران تئاتر هفت‌خان اسفندیار ،

شاهنامه قابل هضم نبودن اشعارش

کوثری درباره موزیکال بودن نمایش «هفت‌خان اسفندیار» بیان می‌کند، «حسین پارسایی به عنوان کارگردانی با تجربه، مخاطب را می شناسد و اگر قرار باشد اشعار شاهنامه را به روی صحنه بیاوریم کار دشواری خواهد بود و ممکن است برای هرکسی قابل هضم نباشد. برای همین فکر می‌کنم یکی از جذابیت‌های «هفت خان اسفندیار»، موزیکال بودن آن باشد. با موسیقی زنده کار کردن و داستان را به صورت اشعار و آواز بیان کردن خودش یک جذابیت برای مخاطب و تماشاچی دارد. همین موزیکال بودن کاری کرده تا تماشاگر دو ساعت بر روی صندلی خود بنشیند و کار را تماشا کند. تماشاگر از حرف زدن زیاد خسته می‌شود؛ اما اگر این حرف‌ها همراه با آواز و‌ موسیقی باشد به آن علاقه نشان خواهد داد. قطعا تجربه‌هایی که حسین پارسایی در کارهای قبلی‌اش داشته است باعث شده تا به این نتیجه برسد می‌توان از طریق شاهنامه نیز به تئاتر موزیکال جذاب و تماشاگر پسند نیز رسید.»

نمایش «هفت‌خان اسفندیار

ریسک‌پذیری در بازی کردن

بازیگر نقش کتایون در «هفت‌خان اسفندیار» درباره تفاوت بازی در سریال‌های تاریخی و نمایش زنده بر روی صحنه می‌گوید،« این دو سبک بسیار با هم فرق می‌کند و قابل مقایسه نیست، یک تجربه تازه است. معتقدم بازیگر باید ریسک بسیاری از کارها را بپذیرد و من هم پذیرفتم. البته مطمئن بودم این کار می‌تواند موفق باشد. حضور کارگردان توانمند، متن قوی و افرادی که در این کار حضور دارند، این اطمینان را به من داد که نتیجه کار درخشان و‌ خوب خواهد بود. حتی اگر خودم هم در این تئاتر حضور نداشتم به عنوان تماشاگر هم به دیدن آن می‌آمدم چون مطمئن بودم که کار موفقی است و به شاهنامه و ادبیات غنی کشورم افتخار می‌کردم.»

نمایش هفت‌خان اسفندیار ، گفت‌وگو با بازیگران تئاتر هفت‌خان اسفندیار ،

اثری که ماندگار می‌شود

«امین زندگانی»، بازیگر نقش اسفندیار که در سریال‌های مختلف تاریخی بازی کرده و تجربه این نوع نقش‌ها را دارد درباره اسفندیار می‌گوید، «تا قبل از آنکه من نقش اسفندیار را بر روی صحنه بازی کنم بیشتر نقش‌های تاریخی من در عرصه تصویر بوده و این نخستین تجربه نقش تاریخی من در تئاتر است. نقشی بسیار سنگین که اگر مهندسی پشت صحنه و همکاری درجه یک همه گروه نبود شاید نمی‌توانستم از پس این نقش بربیایم. خوبی گروه این است که همه یک دست و یک دل هستند و اگر همراهی گروه با هم نبود نمی‌توانست هر شب کار 2 ساعت اینطور دقیق بر روی صحنه بیاید.»

حسین پارسایی کارگردان نمایش "هفت خان اسفندیار"

کارگردان «هفت خان اسفندیار»: آدم سیاسی نیستم

حسین پارسایی کارگردان نمایش "هفت خان اسفندیار" است که این روزها در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

کارگردان «هفت خان اسفندیار»: آدم سیاسی نیستم

به گزارش بولتن نیوز به نقل از قدس آنلاین، حسین پارسایی کارگردان نمایش "هفت خان اسفندیار" است که این روزها در تالار وحدت روی صحنه می‌رود. او پیش از این نمایش‌های زیادی را کارگردانی کرده که حتی برخی از آنها حواشی را به همراه داشته است.

به بهانه تئاتر هفت خان اسفندیار که برداشتی از شاهنامه فردوسی است با پارسایی به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در زیر متن آن را می‌خوانید:

همانطور که می‌دانید در شاهنامه فردوسی، دو بار ماجرای هفت خان مورد اشاره قرار گرفته است؛ یکبار داستان مربوط به رستم و دیگری اسفندیار؛ هفت خان رستم مشهور است و عموم مخاطبان اطلاعاتی درباره آن دارند، اما هفت خان اسفندیار کمتر شنیده شده و پرداخت به آن در نمایش شما، درخور توجه است. چه شد که به سراغ هفت خان اسفندیار رفتید؟ کدام وجوه این قصه نظر شما را برای تولید اثر نمایشی جلب کرد؟

سال‌ها بود که دوست داشتم اثری از شاهنامه را موزیکال کنم و می‌خواستم انرژی خود را روی متن ایرانی بگذارم که هم حماسی باشد و هم بتوان جنبه‌های نمایشی خوبی را از دل آن درآورد. همانطور که می‌دانید تاکنون به قصه‌هایی از شاهنامه پرداخته شده است که اوج آن هفت خان رستم است. این اتفاق در حالی است که اگر از عمده تماشاگرانی که به اینجا می‌آیند، بپرسید که هفت خان اسفندیار را شنیده‌اند، کمتر کسی به داستان آن آشنا است. جالب است بدانید حتی در طول این چهار دهه، شاهنامه‌پژوهان هم تمرکز ویژه‌ای بر داستان اسفندیار نداشتند. همین موضوع باعث شد به سمت داستان اسفندیار بروم.

من، دنبال قصه متفاوت و غریبی بودم که بتوان آن را دراماتیزه و روزآمد کرد، به طوری که خود قصه یکی از جذابیت‌های نمایش باشد. وقتی پژوهش مربوط به این داستان را آغاز کردیم و سراغ جمعی از شاهنامه‌ پژوهان رفتیم، متوجه شدم یکی از شخصیت‌های مهم و مورد توجه فردوسی، شاهزادهِ پهلوانی است که اسفندیار نام دارد و به ذائقه مخاطب امروز ما بسیار نزدیک است؛ همان زمان بود که تصمیم گرفتم با اقتباس و برداشتی آزاد از قصه هفت خان اسفندیار طرح اصلی نمایشنامه‌ای را بنویسم که بتواند خود را در تماشاگر امروز ما تکثیر کند. ما در گذشته سیر نکردیم و تلاش کردیم گذشته این اساطیر را در اکنون نمایش بیاوریم تا مخاطب با آن همذات‌پنداری کند. در اینجاست که مخاطب جست‌وجو می‌کند تا خودش را در اثر پیدا کند.

نوشتن متن نمایشنامه کار، چه سیری را طی کرد؟

در ابتدا نسخه نمایشی هفت خان اسفندیار نوشته شد، سپس بخش‌هایی از دیالوگ‌ها در قالب ترانه‌ سروده شد و برای ارتباط بهتر و بیشتر با مخاطب دراماتورژی شد و در نهایت نسخه نهایی موزیکال آماده شد. خوشحالیم که اکنون توجه‌ها به بخشی از شاهنامه جلب شده که کمتر شنیده شده است. از قضا به دلیل دراماتورژی که در نمایشنامه انجام شده، راحت‌تر می‌توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم و مفاهیم مستتر در شاهنامه را در قالب نمایش به تصویر بکشیم.

اسفندیار یک قهرمان ملی و خودساخته در شاهنامه و مشخصاً در همین هفت خان است. او شایستگی‌های برجسته‌ای برای بر تخت نشستن و فرمانروایی داشته اما گرفتار دسیسه‌ها و زیاده خواهی‌های پدرش می‌شود. با تکیه بر داستان هفت خان اسفندیار درباره شخصیت او چه ارزیابی‌ای داشتید؟ پیرامون تلاشش در شکست دشمنان تورانی، نجات وطن و خواهران و نوامیس ایرانی توضیح دهید.

در ابتدا باید تأکید کنم که برداشتی آزاد از شاهنامه داشته‌ایم و قصه نمایش ما در بعضی خان‌ها متفاوت با آن چیزی است که در شاهنامه آمده است. معتقدم اسفندیار نقاط مشترکی با تماشاگر امروز ما دارد، در دسترس‌ است و از افسانه بودن تبدیل به یک کاراکتر قابل لمس می‌شود. به همین دلیل است که تماشاگر با او ارتباط برقرار می‌کند. در این بین مفاهیمی نظیر غیرت و همت و وطن‌پرستی بی‌تأثیر نیست. دقت داشته باشید اسفندیار هیچ طمعی به تاخ و تخت پدر ندارد اما گشتاسب با خود تردید دارد تا مبادا اسفندیار از هفت خان عبور کند و تاج و تخت پدر را بگیرد.

فراموش نکنید که سفر اسفندیار یک سفر قهرمانی صرف نیست و سفر شناخت، کشف و شهود است. در مسیر داستان، اسفندیار از دالانی عبور می‌کند که برای تماشاگر بسیار آشنا و قابل لمس است. در نقطه مقابل، ‌ضد قهرمانی را می‌بینیم که می‌تواند در ذهن و روح قهرمان نفوذ کند. گرگسار می‌تواند هم گرگ باشد، هم انسان. او با پلیدی تمام، اسفندیار را در مسیری قرار می‌دهد که منتهی مرگ و نیستی است. اسفندیار به دلیل ایمان راسخ خود و اینکه هدفی بالاتر از تاج و تخت پدر دارد، این راه سخت را می‌پذیرد.

بنابراین شاهد تقابل "خیر و شر" و "راستی و کژی" هستیم. این تقابل در دو شخصیت متبلور می‌شود؛ گرگسار و اسفندیار. تماشاگر انتخاب می‌کند که چه قدر از گرگسار در وجودش دارد و چه قدر شبیه به اسفندیار است. در اینجا جدالی در درون تماشاگر ایجاد می‌شود. بنابراین هفت خان اسفندیار که روی صحنه می‌بینید تفاوت آشکاری با خوانش مستقیم از شاهنامه دارد.

اسفندیار، مردمی را نمایندگی می‌کند که همه خصوصیاتی که او دارد در مردمش دیده می‌شود. ما در دراماتورژی به این سمت رفتیم که بگوییم همه ما در درون خود یک گرگسار داریم و باید میزانش را مشخص کنیم. در شاهنامه، گرگسار این‌گونه تصویر نشده است. او آدم گرگسانی است که مدام معامله می‌کند و تقاضای گوشت و شراب می‌کند و هر بار در کمال مستی، راه مقابله با هفت خان را به اسفندیار نشان می‌دهد، اما در قصه ما گرگسار این‌گونه نیست؛ او طمع بیشتری دارد و خاک ایران را می‌خواهد. او می‌داند اسفندیار برای ایران سینه ستبر کرده است.

می‌خواهم نگاه تحلیلی‌تری به تفسیر این حماسه‌ داشته باشیم؛ در اینجا شاهدیم که در هر مرحله، قهرمان داستان در ظاهر با اتفاقات مختلف و بعضاً ماورایی و تخیلی درگیر می‌شود و یک مرحله سخت را پشت سر می‌گذارد اما با نگاهی عمیق‌تر به هر یک از این اتفاقات، متوجه می‌شویم که هر خان، نمادی از یک خصلت در درون بشر است و قهرمان در مواجهه با این خان‌ها است که شخصیت‌اش ساخته می‌شود. مثلاً در همین نمایش، اسفندیار در مقابل وسواس زن، پای بر شهوت‌رانی و می‌گساری می‌گذارد، یا برای حمایت از مظلوم با ظالم مقابله می‌کند، در خانی دیگر، بر غرور خود غلبه می‌کند و رو به نیایش و تضرع در درگاه الهی می‌آورد. آیا موافقید؟

به یک نکته دقت کنید؛ اسفندیار از نبرد با گرگ، شیر و اژدها بیرون می‌آید، اما فردوسی در خان چهارم یک زن جادوگر وسوسه‌کننده (جادوزن) را در مسیرش قرار می‌دهد. این جادوگر همان نفس اسفندیار است که از گرگ و شیر هم خطرناک‌تر است. فردوسی به ما یادآوری می‌کند که اسفندیار اگرچه بر خان‌های سخت فائق می‌آید، اما در ادامه به خانی می‌رسد که آزمون انسانیت اوست. این خان از سه خان قبلی سخت‌تر است. او مدام در آزمون و خطایی شرکت می‌کند که در درون اوست. در اینجا اسفندیار در جایی قرار می‌گیرد که باید دست به آسمان بردارد، دست در دست پروردگار بگذارد و از او کمک بطلبد. اینها برای جوان امروزی ما حرف دارد.

گویا فردوسی در قالب این حماسه‌سرایی مسیر دیگری را برای قهرمان و پهلوان شدن به ما نشان می‌دهد. نظر شما چیست؟

بله کاملاً موافقم. ما در قصه خود به این تفاوت پرداخته‌ایم. او در خان پنجم گرگسار را نمی‌کشد، چرا که گرگساری وجود ندارد. در نمایش ما گرگسار در ذهن و روح هر آدمی می‌تواند نفوذ کند، او را تحت تأثیر قرار بدهد و از او بخواهد به وسوسه‌هایش پاسخ بدهد. مثلاً خاک و وطنش را معامله کند، اما اسفندیار نه تاج پدر را می‌خواهد و نه فراتر از آن چیزی که به او محول شده است. به همین دلیل است که وقتی به سیمرغ می‌رسد، سمیرغ به او می‌گوید: «نیازی نیست مرا بکشی، چون تو هفت شهر عشق را پیموده‌ای و بر هر چیزی که ممکن است انسانی را فریب بدهد، چشم پوشیده‌ای. بنابراین به جای کشتن سیمرغ، می‌توانی پرواز کنی و از او فاصله بگیری.»

فردوسی به صورت نمادین و همراه با تصاویری که ما را به وجد می‌آورد، به ما تلنگر می‌زند. او می‌گوید همه این افسانه‌ها و شخصیت‌ها برای این است که تو تلنگری بخوری و بتوانی خودت را پیدا بکنی. به نظرم شاهنامه درس خودشناسی است و اسفندیار این کار را با خود می‌کند. در نهایت، زمانی که خواهرانش را از بند اسارت نجات می‌دهد، بی‌توجه به تاج و تخت است. پدرش هم این موضوع را فهمیده است. دلیل این موضوع این است که اسفندیار آیین یکتاپرستی را پذیرفته است و هیچ چیزی برای او ارزش ندارد. در اینجاست که می‌توانید عشق واقعی را در وجود اسفندیار ببینید.

می‌خواهم این نوع بازنمایی از قهرمان، یعنی قهرمان با مرام پهلوانی را با قهرمان‌سازی‌های معاصر غربی در آثار سینمایی، انیمیشن و رمان مقایسه کنیم؛ وقتی به کاراکترهای جدید ابرقهرمانان غربی نگاه می‌کنیم با افرادی روبه‌رو می‌شویم که قدرت‌های جادویی خارق‌العاده زیادی دارند و با این قدرت مادی خود بر شر غلبه می‌کنند. اما در کهن روایت‌های فارسی، قهرمان، زمانی پذیرفتنی می‌شود که بر شرارت‌های درونی خود غلبه پیدا کند. درباره این تفاوت نگرش توضیح بفرمائید.

به نظرم تفاوت آن در شرق و غرب است؛ یعنی کلان است. قهرمان غرب با متریال مادی، خودش را تزئین می‌کند و بزرگتر از آن چیزی که هست، خودش را جلوه می‌دهد، اما قهرمان شرق در درون خود نیرویی دارد که با اتکا به آن، شخصیت‌های قابل تکثیر تولید می‌کند. شما یک نمونه واقعی از قهرمان‌های غربی که در آثارشان می‌بینید را نشان بدهید؟ نمی‌توانید! اما در سرزمین خود یک پسر 13-14 ساله داریم که احساس مسئولیت می‌کند، به دل آتش می‌زند و دو خانم را نجات می‌دهد و خودش می‌سوزد. این قهرمان شرقی از کجا چنین چیزی را آموخته است؟

فراموش نکنید که قهرمانان ما پوشالی نیستند و واقعی‌اند و در این مسیر به جایی می‌رسند که با آگاهی و انتخاب در جایی قرار می‌گیرند که سزاوار قهرمانی‌اند. نمونه چنین چیزی را در شهدا و سرداران جنگ ما می‌بینید. مگر شهیدان همت‌، باکری، زین‌الدین و ... جایی آموزش دیده بودند؟ چگونه است که قهرمانان دفاع مقدس ما قهرمانی را آموختند، بدون اینکه سر کلاس و دانشگاه رفته باشند؟ در اینجا هم همین است؛ وقتی از قهرمان صحبت می‌کنیم، از ارزش های اجتماعی، باورها و داشته‌های فرهنگی خود صحبت می‌کنیم.

جای خالی این قهرمان را در آثار سینمایی، نمایشی و ... تا چه حد می‌بینید؟‌

اصلاً نداریم.

گویا که در نمایش قهرمان بیشتر به سمت همان مدل غربی رفته‌ایم؟‌

به هر حال کمتر به مشاهیر و این قهرمانان پرداخته‌ایم. خود من یکی از همین آدم‌ها هستم. اولین بار است که یک قصه ایرانی کهن می‌سازم. ماجرای قهرمانی که فردوسی به درستی او را سروده و ما باید آن را متناسب با خلق و خوی تماشاگر امروز بسازیم. باید فرزند زمان خود باشم و نیازهای روحی، فرهنگی و ذوقی تماشاگرم را بشناسم. البته من در ابتدای مسیر هستم و تلاش می‌کنم مسیری را طی کنم که تولیدات بیشتری در این زمینه داشته باشم.

به جرأت به شما می‌گویم قهرمان‌های ما پیش از آنکه بر پرده سینما یا صحنه نمایش بیایند و یا در قالب شعر و ادبیات تحریر بشوند، پیشتر توسط مردم ما تجربه شده‌اند، چرا که آموزه‌های دینی و اخلاقی‌شان و مؤانست‌شان با داستان‌های قرآنی آنها را با این فضا آشنا کرده است. وقتی به قهرمان‌هایی که در داستان‌های قرآنی رخ نمایی می‌کنند، نگاه می‌کنید می‌بینید که آنها فقط اسطوره نیستند، بلکه اسوه‌های آسمانی‌اند. سرشار از ویژگی‌های انسانی‌اند که از آنها قهرمان می‌سازد.

فراموش نکنید معنای پهلوان در ادبیات ما به ضرب بازو و زور و وزنه نیست، بلکه کسی است که دست انسان زمین‌خورده‌ای را می‌گیرد. از نظر من کسی که مسئولیت اجتماعی دارد، پهلوان است. کسی که دست‌گیری می‌کند، پهلوان است. اسفندیار از همین نسل است. اگر تماشاگر اسفندیار را دوست دارد، به این دلیل است که احساس می‌کند با او نقطه مشترک دارد. چرا که تماشاگر ما هم غیرتمند است و اجازه نمی‌دهد کسی به این کشور تعدی بکند یا ناموسش را به بند اسارت ببرد. اجازه نمی‌دهد غرور او را لکه‌دار کند.

با این حال، این مدل قهرمان‌سازی را در آثار سینمایی‌مان نمی‌بینیم. نه از نظر شخصیتی، بلکه از نظر تفکری هم چنین قهرمانی را کمتر می‌بینیم.

به نظرم آرام آرام در حال بروز و ظهور است. برای مثال وقتی فیلم موقعیت مهدی را می‌دیدیم، احساس کردم با ظرافت، یک انسان معمولی با ویژگی‌های قهرمانی را نشان می‌دهد، با این حال موافقم که هیچ برنامه مشخص و هیچ استراتژی در این زمینه وجود ندارد. کارهای ذوقی، فردی و خودجوش است. هیچ نهاد سینمایی، هیچ فرهنگستانی و هیچ نهاد فرهنگی نیامده تا روی این موضوع تمرکز کند که چگونه می‌توانیم قهرمانان ایرانی خود را به گونه‌ای تصویر بکنیم که در دسترس باشند و مخاطب احساس کند که می‌تواند به چنین قهرمانی نزدیک شود.

من فکر می‌کنم اسفندیار خیلی ایرانی و شرقی است و به همین دلیل با سلیقه‌های مختلف ارتباط برقرار می‌کند و مردم او را می‌پذیرند. اسفندیار قهرمان دوست‌داشتنی و در دسترس است و کسی است که تماشاگر دوست دارد با او ارتباط برقرار کند. در نهایت نیز او نه فقط آزادی خواهرانش را به ارمغان می‌آورد، بلکه همراه با خود شعف و غرور ایرانی را به همراه می‌آورد.

در سال‌های اخیر شاهد این هستیم که در برخی کشورهای جهان که پیشینه تمدنی قابل توجهی همچون چین دارند، نمایش‌هایی با زبان بین‌المللی طراحی می‌کنند تا بتواند این سابقه تمدنی که تکیه بر متون کلاسیک دارد را به رخ مخاطب جهانی بکشاند. هفت خان اسفندیار تا چه اندازه با چنین نگاهی طراحی شده است؟

بله درست است؛ نمایش‌هایی که بخشی از تاریخ ملی‌شان است را به همین شیوه طراحی می‌کنند.حلقه مفقوده ما در ایران همین موضوع تئاتر ملی است؛ ما چه تعریفی از تئاتر ملی داریم؟ آیا تئاتری است که متن ایرانی دارد یا تئاتری است که متنش خارجی و هنرمندش ایرانی است؟‌ تاکنون چندین سمینار برگزار شده اما هنوز به تعریفی از تئاتر ملی نرسیدیم. معتقدم شاهنامه این ظرفیت را به ما می‌دهد که به یک هویت ملی در تئاتر ملی با شاخص‌های نمایش ایرانی برسیم.

شما چین را مثال زدید؛ وقتی یک گردشگر وارد این کشور می‌شود، حتماً باید برود و اپرای پکن را تماشا کند؛ آیا ما چنین ظرفیتی داریم؟ اگر یک گردشگر به ایران بیاید و بگوید من می‌خواهم فرهنگ شما را بشناسم، آیا یک نمایشنامه ایرانی روی صحنه داریم که به او نشان بدهیم؟ تا دلتان بخواهد نمایش‌های خارجی ترجمه شده داریم یا حتی نمایش‌هایی که خیلی به هویت ایرانی و ملی ما نمی‌پردازد. به نظر می‌رسد که در اینجا نوعی کم‌کاری فرهنگی شده است و باید یک جریان درست کنیم. قرار نیست فقط کاخ سعدآباد و اماکن تاریخی دیگر معرف فرهنگی ما باشند. سینما و تئاتر باید به عنوان مقوم فرهنگی بیایند و هویت فرهنگی ما را به تصویر بکشند.

بنابراین به این موضوع فکر کردید که نمایش «هفت خان اسفندیار» را برای مخاطب بین‌المللی به نمایش بگذارید؟

بله. حتماً

برنامه‌ای هم برایش دارید؟

پیش‌بینی من این است که با کمک سازمان اوج بتوانیم همین نمایش را با مهندسی جدید از نظر دکور، سازه و ماشینری که مفهوم زبانی را به مخاطب خارجی منتقل کند، به نمایش بگذاریم.

بدون شک نمایش شما یک تئاتر با پروداکشن قابل توجه بود؛ خیلی‌ها می‌گویند ساخت نمایش‌های این چنینی مانند راه رفتن روی لبه شمشیر است، چرا که ممکن است با سلیقه مخاطب جور درنیاید و پروژه را با شکست مواجه کند. این ریسک را خودتان پذیرفتید یا حمایت مالی باعث شد وارد این میدان شوید؟

من این کار را بالأخره می‌ساختم، اما اگر از آن حمایت نمی‌شد چنین ابعادی پیدا نمی‌کرد. من باور داشتم که این قصه باید ساخته شود و سومین کار موزیکال من باید ایرانی و از دل شاهنامه باشد و تجربه دو کار قبلی را در آن بریزم. از سویی دیگر، ایمان داشتم که این کار مورد استقبال قرار می‌گیرد. هم به دلیل قصه‌ای که دارد و هم به دلیل محبوبیتی که شاهنامه در بین مردم ما دارد. من می‌دانم که مردم ما نمایش موزیکال را دوست دارند و می‌دانستم که اگر چنین نمایش موزیکالی ساخته شود، حتماً ترغیب می‌شوند تا بیایند و آن را ببینند.

وقتی از سرمایه‌گذاری در این پروژه استقبال شد، تمام توان و تلاشم را به کار بستم تا آن چیزی که به عنوان یک تصور و خیال در ذهن تماشاگر هست، در حد امکان در صحنه تالار وحدت نقش ببندد. مطمئن بودم اگر مردم اثری را ببینند و متوجه شوند که پشت آن فکر بوده، به تماشاگرش فکر شده و به او احترام گذاشته‌ شده است، آن را می‌پذیرند و از آن حمایت می‌کنند. اگر این ریسک را پذیرفتم به پشتوانه مردم بوده و می‌دانستم گروه ما را تنها نمی‌گذارند. حتی اگر به خاطر ما نیایند به احترام فردوسی و شاهنامه می‌آیند.

جالب است بدانید قیمت بلیطی که از 120 تا 360 هزار تومان برای این نمایش درنظر گرفته شده، نیمی از هزینه‌های طراحی این پروژه است و در اینجا یارانه فرهنگی پرداخت می‌شود. بنیاد رودکی حمایت مربوط به بخش تالار را برعهده دارد، سازمان‌های دیگر فضای تبلیغاتی در اختیارش می‌گذارند و سازمان اوج هم که تهیه‌کننده اصلی آن است. این نمایش درآینده تبدیل به یک ثروت فرهنگی خواهد شد. قصد داریم VOD این نمایش را منتشر کنیم که نوعی بازگشت سرمایه است. همچنین مشارکت‌های مالی داریم که جسته و گریخته صورت می‌گیرد.

در اینجا هم کسی به این فکر نبود که سرمایه‌گذاری بکند تا سودی با خود ببرد. هوشمندی سرمایه‌گذار این بود که سود خودش را در این اثر فرهنگی جست‌وجو کرد. این نمایش به مخاطب تأثیر می‌گذارد و این دستاورد با هیچ پولی به دست نمی‌آیند.

خان مرداب که در شاهنامه آمده است را حذف کردید؟‌

خیر؛ آن را در خان مربوط به دریای سرخ آوردم. دلیلش این است که نمی‌توانید در آخر نمایش خانی را نشان بدهید که هیچ اکتی ندارد. دقت داشته باشید هرچه‌قدر به انتهای نمایش نزدیک می‌شویم، حجم پرداکشن و انرژی آن بالاتر می‌رود. اگر می‌خواستم با ریتم شاهنامه پیش بروم، مردم از دقیقه 60 نمایش به بعد، به ساعت‌هایشان نگاه می‌کردند. من روند را برعکس کردم و با تقدم و تأخر کاری کردم که مخاطب احساس کند هر چه قدر جلوتر می‌رود، کار اسفندیار سخت‌تر می‌شود. از دو چشم گرگ آغاز کردم، به شیر رسیدم، به جادوزن و سپس اژدها که بزرگتر است می‌رسم، سپس به کشتی می‌رسم که بزرگتر است و ... از نظر بافت دراماتیک، داستان شاهنامه را تغییر دادم.

با توجه به شخصیت گرگسار و عادت‌هایی که از آن یاد کردید آیا فشاری برای حذف برخی بخش‌ها برشما بود؟

اصلاً. هیچ کس، هیچ فشاری بر من نیاورد. اعتقاد من این بود که گرگسار قصه ما، می‌گسار نیست و چیزی فراتر از آدم فربهی است که فقط گوشت و نوشیدنی الکلی می‌خورد. او دنبال خاک است. دقت کنید که گرگسار قصد دارد با اسفندیار معامله کند و چشمش به خاک ایران است. به اسفندیار می‌گوید ایران برای من و توران برای تو!

طراحی دکور، صحنه، نورپردازی و افکت‌های صحنه‌ای یکی از امتیازات قابل توجه این نمایش است که آن را با بسیاری از نمایش‌های دیگر متفاوت کرده است. برای طراحی دکور و صحنه چه مراحلی را پشت سر گذاشتید و از نظر زمانی چه قدر درگیر آن بودید؟

خیلی برایش وقت گذاشتیم. من تاکنون نزدیک به 50 نمایش کارگردانی کرده‌ام. هفت خان اسفندیار اولین نمایشی است که طراحی‌هایش همزمان با سیناپس پیش می‌رفت. سهیل دانش اشراقی طراح صحنه و لباس و مدیر هنری و علی براتی به عنوان طراح حرکت و مرتضی نجفی به عنوان طراح نور و علی شفیعی ثابت طراح گریم در گام بعدی به ما اضافه شدند تا مکمل هم باشیم.

بازیگران نمایش در کنار خود، یک گروه ارکستر را می‌بینند که وظیفه موسیقایی صحنه‌ نمایش را برعهده دارد. هماهنگی این دو گروه با هم چه قدر زمان برد؟ به نظر شما همکاری این دو گروه تا چه اندازه به بهتر شدن خروجی نمایش منجر شد؟‌

آهنگساز، طراح صحنه، طراح حرکت، رهبر اکستر و طراح چهره‌پردازی و ... از همان روز اول که طرح این نمایش را خواندیم در کنار ما حضور داشتند؛ در بخش موسیقی، آقای خادم و آقای کیارس به عنوان آهنگساز از همان ابتدا در کنار ما حضور داشتند؛ حتی از زمانی که دورخوانی می‌کردیم.

می‌خواهم درباره بازی بازیگران نمایش از شما بپرسم؛ در بین نقدها این موضوع مطرح شده بود که بانیپال شومون یکی از بهترین بازی‌هایش را به نمایش گذاشته بود. نظر شما چیست؟‌

قبل از هر چیز باید به شما بگویم که سخت‌ترین بازی این نمایش، اسفندیار است. دلیل این موضوع این است که همه با یک شناخت قبلی و پیش‌داوری آمده‌اند تا یک قهرمان بی نظیر و بی‌بدیل را ببینند. شاید دنبال جثه‌ای بزرگتر یا رویین‌تنی او باشند. تفاوت اسفندیار شاهنامه با اسفندیاری که ما روی صحنه به نمایش می‌گذاریم، اولین چالشی است که مخاطب با آن روبه‌رو می‌شود. اسفندیار شاهنامه بی‌محابا در هفت خوان شمشیر می‌زند و می‌رود، اما اسفندیار نمایش ما چالش‌های درونی دارد و دچار نوعی دگردیسی و تحول می‌شود. اساساً او به درجه‌ای از آگاهی و عرفان می‌رسد و خودش سیمرغ خودش می‌شود. بنابراین اولین پیش‌داوری که شکل می‌گیرد این است که چرا رویین‌تنی و شمشیرزنی و زمختی یک پهلوان اسطوره‌ای را نمی‌بینیم؟ این خواستی است که من داشتم.

علاوه براین، درباره بازی آقای بانیپال شومون باید بگویم که نقش منفی همیشه برای مخاطب جذاب‌تر است. البته این حرف من فارغ از توانایی‌های آقای بانیپال است. به شخصه من این قهرمان و ضدقهرمان را پایاپای می‌بینیم. علاوه براین، ما در هماهنگی محض قرار داریم و هر کسی در جای خودش است.

از نظر من، مجموعه بازیگران نمره قابل قبولی می‌گیرد، اما مخاطب حق دارد یک نفر را بیش از بقیه دوست داشته باشد و به آن توجه بیشتری داشته باشد. من شخصاً فکر می‌کنم که دوئل جذابی بین اسفندیار و گرگسار وجود داشت.

آیا انتخاب شما بود که امین زندگانی در نقش اسفندیار، بسیاری از شعرها را هم‌خوانی کند، اما بانیپال خودش شعرها را بخواند؟‌

خیر، این‌گونه نیست. آهنگساز و رهبر ارکستر این حق را دارد که از تمام ظرفیت‌های یک بازیگر بهره ببرد. آقای زندگانی با همراهی مهرداد بابایی رویین‌تنی را می‌خواند، اما آقای بانیپال نیازی به این موضوع نداشت، چرا که صدای او باریتون است و جنس صدایش به گرگسار می‌خورد. بخشی از این موضوع به شخصیت‌پردازی برمی‌گردد و بخشی دیگر به صداسازی مربوط است و بخشی دیگر به مهارت‌های آوازی.

هیچ کدام از بچه‌های ما ادعای خوانندگی ندارند، آنها بازیگرانی‌اند که قرار است اشعاری که ماه‌ها تمرین کرده‌اند را بخوانند. هر مقدار که لازم باشد این صدا توسط رهبر ارکستر رنگ‌آمیزی می‌شود.

پیشتر در خبرها آمده بود که قصد همکاری با امین حیایی، غزل شاکری و اشکان خطیبی را داشتید؛ چه شد که بازیگران انتخابی شما تغییر کرد؟‌

در ابتدا قرار بود که 19 مهرماه اجرا برویم، اما به واسطه ناآرامی‌هایی که در جامعه شکل گرفت، آمادگی لازم را نداشتیم که در آن شرایط روی صحنه برویم. قرارداد این دوستان 15 آذرماه با ما تمام شد، چرا که قرار بود تا همین زمان در تالار وحدت اجرا داشته باشیم. وقتی قرارداد تمام شد، باید تجدید می‌شد اما در همین فاصله اشکان از پیش تصمیم به مهاجرت گرفته بود و دوستان دیگر نیز تجدید قرارداد نکردند. هم به دلیل تعهدات دیگری که داشتند و هم به واسطه اینکه به زعم خودشان می‌گفتند اکنون زمان مناسبی برای اجرای این نمایش نیست. می‌گفتند که این نمایش را باید در فاصله دورتری به اجرا بگذاریم تا مردم با فراغ بال بیشتری آن را ببینند. من برعکس آنها اصرار داشتم که این نمایش حال مردم را خوب می‌کند و به واسطه وطن پرستی و ارق ملی می‌تواند نوعی همگرایی ایجاد کند.

بنابراین اشکان خطیبی را از پیش می‌دانستیم که از نیمه آذر به بعد مهاجرت می‌کند و می‌رود و بقیه دوستان نیز به تعهدات قراردادی خود عمل کردند. من هم از 15 دی ماه به دنبال تیم جدید رفتم و آنها را انتخاب کردم.

وقتی یک تیمی کاری را از ابتدا با هم آغاز می‌کند، جدای از دیگر تعهدات کاری‌شان، شاید خیلی عرف نباشد که یک نفر باشد و بقیه بروند. البته یک توافق دوستانه و مسالمت‌آمیز داشتیم و هنوز هم ارتباطات ما برقرار است، اما متأسفم شرایطی پیش آمد که نتوانستیم آن تیم قبلی را داشته باشیم. متأسفانه یک انرژی 6 ماهه به هدر رفت و مجددا این کار را طراحی کردم.

سوال پایانی را غیرمرتبط با فضای نمایش و البته صریح‌ می‌پرسم و دوست دارم توضیحات شما را هم بشنوم؛ در برهه‌ای در سال‌های گذشته، برخی مواضع و رویکردهای شما در گرایش با جریانات خاص سیاسی موجب تکدر خاطر برخی از هواداران هنر انقلاب شد و البته بازنمایی خوبی هم در فضای فرهنگی و رسانه‌ای کشور برای خود شما نداشت. آیا نمایش «هفت‌خان اسفندیار» قصد دارد یک خاطره جدید در راستای همان پارسایی به‌دور از حواشی و متعهد به انقلاب اسلامی و ایران را ‌شکل دهد؟

من معتقدم همه ما زیر یک پرچمیم و برای ارزش‌های فرهنگی ارزش قائلیم و چه بسا از من و امثال من انتظاراتی وجود دارد. من آدم سیاسی نیستم. متأسفم جبهه فرهنگی انقلاب رنجیده خاطر شدند؛ خط و ربط من روشن است. من همان حسین پارسایی اهل قم، بچه جبهه و جنگ و علاقه‌مند به کارهای فرهنگی و اعتقادی و دنبال تجربه نو هستم تا یک اثری به نام هفت خان اسفندیار به بار بنشیند.

گرایش فکری و نگاه من روشن است؛ کار فرهنگی با ارزش‌های فرهنگی. چه بسا در رهگذر آثاری که تولید شده بعضی از آثار انتظارات گروهی از دوستان را برآورده نکرده است. با این حال من معتقدم که در این کشور می‌بایست سوژه‌ها، موضوعات و آثاری را در معرض دید مخاطبان بگذاریم که اولویت‌ها و ضرورت‌های فرهنگی ما هستند. گاهی ممکن است من از این ضرورت‌ها فارغ بشوم. دلیلش این نیست که من چهره دیگر یا آدم دیگری شده‌ام.

با این حال باید بگویم که هفت خان اسفندیار فصل جدیدی برای تولیدات من است. چرا که همه انرژی‌ام را گذاشته‌ام که سراغ این گنجینه‌های ادبی و قهرمانان آن برویم. سوژه‌هایی که نیازهای فرهنگی ما هستند. امیدوارم در این مسیر هم حمایت بشوم و هم موفق باشم.

تئاتر هفت خان اسفندیار

"هفت خان اسفندیار"

به گزارش مشرق، نمایش موزیکال "هفت خان اسفندیار" به تهیه کنندگی و کارگردانی حسین پارسایی و نویسندگی محمدرضا کوهستانی در تالار وحدت به روی صحنه رفته است. هفت خان اسفندیار محصول سازمان هنری اوج برداشتی آزاد از شاهنامه فردوسی است. امین زندگانی، بانیپال شومون، فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیرکاوه آهنین‌جان، اصغر پیران، محسن حسینی، رضا راد، مونا صوفی، ندا سیاس، نیکا افکاری، سایه پارسایی بازیگران نمایش موزیکال هفت خان اسفندیار هستند.

تئاتر هفت خان اسفندیار

«هفت‌خان اسفندیار» نمایشی استخوان‌دار و حال خوب کن است

حماسه‌سرایی از جنس تئاتر، آن هم از نوع نمایش موزیکال؛ این تعریفی یک خطی از اثری است که این روز‌ها تالار وحدت میزبان آن است. «هفت‌خان اسفندیار» توانسته بازنمایی مناسبی از شاهنامه فردوسی در صحنه تئاتر داشته باشد.

محمد صادقی

اجرای برخی آثار نمایشی که با ایمان، وطن و میهن‌پرستی عجین شده برای مخاطب جذابیت‌های خاصی را به دنبال دارد و حماسه‌سرایی‌های متفاوتی را برای او رقم می‌زند. ادبیات کهن ایران به ویژه ادبیاتی که آبشخور معنوی و عرفانی دارد، آنچنان گرانقدر بوده که پس از گذشت چند قرن همچنان ماندگار است و سینه به سینه و دهان به دهان نقل شده و می‌شود.
تکیه‌گاه ادبیات کهن ایران معنویت، دیانت و خداشناسی بوده و سرشار از حکمت است و به همین دلیل توانسته در طول تاریخ تأثیرگذار باشد و این تأثیرگذاری امروز می‌تواند در قالب شعرخوانی، سینما، تئاتر و تلویزیون منتقل شود. فرضیه غلطی وجود دارد مبنی بر اینکه ادبیات کهن دیگر برای نسل امروز جذابیت ندارد، اما باید گفت که آشنایی با ادبیات کهن باید از سنین کم آغاز شود؛ سخت می‌توان نسل جوان را با این سبک ادبیات آشتی داد، وقتی کودکان و نوجوانان نیاموخته‌اند چطور با ادبیات کهن ارتباط برقرار کنند، بنابراین باید در راستای تبلیغ و معرفی ادبیات کهن کشور سرمایه‌گذاری شود.
هر چقدر بیشتر سرمایه‌گذاری شود، جامعه نیز بیشتر به سمت آن گرایش می‌یابد. یکی از پیش‌زمینه‌های این آشتی، فعال کردن کودکان و نوجوانان در حوزه ادبیات کهن است.
جذابیت شاهنامه کودکان
با‌لطبع خوانش خود شاهنامه حتی برای کودکان ما نیز جذاب است و یکی از نکات قابل‌توجه در «هفت‌خان اسفندیار» این است که در این نمایش بخشی از مخاطبان، کودکان و نوجوانانی هستند که همراه خانواده‌های خود، همچون مخاطبان دیگر با دقت می‌بینند و گوش می‌کنند و حتی برای دنبال کردن شاهنامه هم ترغیب می‌شوند. با یک حساب سرانگشتی می‌توان به این مسئله رسید که دیگر تبدیل آثار نمایشی، سینمایی و تلویزیونی از متون خارجی به سر آمده؛ ما دستاورد و مشاهیر مهمی در کشور خودمان داریم که متأسفانه استفاده‌ای از آن نبرده‌ایم، برای اینکه مخاطب خود را ترغیب کنیم و او همواره به عنوان سرمایه بزرگ تولید نمایش در کنار ما باشد، باید در واقع به زبان و ادبیات فارسی توجه داشته باشیم، چراکه تماشاگران امروز ما حتماً در آینده بخشی از جامعه هنری این سرزمین هستند. بعد از تماشای «هفت‌خان اسفندیار» می‌توان به این باور مشترک رسید؛ «چو ایران نباشد، تن من مباد»، وجه مشترک همه ما «ایران» است.
مخاطب بعد از خواندن شاهنامه، تصویرسازی ارزشمندی برایش شکل می‌گیرد که این تصویر‌سازی بی‌نظیر است. البته که پرداختن به موضوع شاهنامه در نوع خود بسیار سخت و پیچیده است و هر بار با مراجعه با شاهنامه، تاریخ تکرار خواهد شد و برداشت‌های جدیدی به دست می‌آید. ما همه وامدار گنجینه ارزشمند شاهنامه فردوسی هستیم و باید به شکوه اثر دقت داشته باشیم. در این اثر و اینگونه آثار گره‌های ذهنی مخاطب باز می‌شود و به باور‌های قلبی و میهنی خود می‌رسد، چراکه او با حماسه وطن‌پرستی مواجه شده‌است.
تجربه متفاوت «هفت‌خان اسفندیار»
انگار دست روزگار درکار بود که نمایش جدید حسین پارسایی با چندماه تأخیر روی صحنه برود. حالا و در اتفاقی جالب، رویداد حماسی هفت‌خان با روز‌هایی مصادف شده که دوتا از همسایگان شمالی و غربی، رؤیای توران در سر می‌پرورانند و ایران را سد راه‌شان می‌بینند.
نمایش موزیکال «هفت‌خان اسفندیار» روایتی ا‌ست از قصه دوست‌داشتنی اسفندیار و جنگ‌های ایران و توران. داستان حماسی هفت‌خان به تنهایی آن‌قدری جذاب است که هر مخاطبی را با خودش همراه کند، اما این تنها امتیازش نیست.
خنک شاه گشتاسپ آن نامدار کجا پور دارد چو اسفندیار
امین زندگانی در تجربه‌ای جدید توانسته پس از چندسال حضور در سریال‌های تلویزیونی، بار دیگر خودش را در قامت بازیگری کاربلد روی صحنه اثبات کند. نقشی به او سپرده شده که برای هر بازیگری جذاب و خواستنی ا‌ست. حالا بایک بازیگر پخته روی صحنه طرفیم.
یکی ترک بود نام او گرگسار
ز لشکر بیامد بر شهریار
و، اما نقش مکملش یعنی بانیپال شومون که چندسالی‌است در سینما و تلویزیون در نقش‌های مختلف حضور داشته در این نمایش جنبه دیگری از خودش را نشان داده؛ اکت پرانرژی و صدای گیرایش شما را با خود همراه می‌کند. این همان چیزی ا‌ست که شاید آن اتفاق لازم برای جهش‌اش باشد. کسی چه می‌داند شاید به واسطه همین نمایش در بازیگری به حقش برسد.
به جرئت می‌توان گفت ترکیب بازیگران پرتعداد هفت‌خان از پس کارشان برآمده‌اند و به‌جای اسم‌های دهان پرکن، بازی‌های چشمگیر جایش را گرفته‌اند.
در کنار قصه جذاب و بازی‌های گیرا، نقطه‌قوت دیگر هفت‌خان، پروداکشن آن است. نورپردازی درست و البته موسیقی گوشنواز این نمایش را نمی‌توان نشنید. ارکستر این رویداد به رهبری بردیا کیارس و البته ردپای بامداد افشار در موسیقی کار به خوبی حس می‌شود.
در پایان از غافلگیری اصلی «هفت‌خان اسفندیار» بگوییم؛ طراحی صحنه و لباس این نمایش که سهیل دانش‌اشراقی سکانش را به‌دست داشته به قدری دیدنی و مثال‌زدنی ا‌ست که باید خروجی آن را بالاتر از قد و قواره مرسوم تئاتر ایران دانست. «هفت‌خان اسفندیار» نمایشی استخوان‌دار و حال‌خوب‌کن است که این روز‌ها باید آن را دید.

تئاتر هفت خان اسفندیار

گذر از هفت خان پر خطر برای آزادی/ گفت‌وگو با حسین پارسایی، کارگردان نمایش «هفت خان اسفندیار»

نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» چند هفته‌ای است که روی صحنه تالار وحدت می‌رود و با بازیگران نام‌آشنایی که حسین پارسایی دعوت به ایفای نقش کرده توجه مخاطبان را به خود جلب کرده است.

گذر از هفت خان پر خطر برای آزادی/ گفت‌وگو با حسین پارسایی، کارگردان نمایش «هفت خان اسفندیار»

داستان این نمایش، برداشتی آزاد از شاهنامه فردوسی و قصه‌ای از شاهزاده پارسی است که تفاوت آشکاری با خوانش مستقیم آن از شاهنامه فردوسی دارد. اسفندیار برای مأموریتی سخت، مجبور به گذراندن هفت خان می‌شود تا بتواند دو خواهرش را از بندگی و اسارت تورانیان بیرون بکشد. او در این مسیر دشوار، درگیر اتفاق‌های متعددی می‌شود که درونمایه نمایش «هفت خان اسفندیار» را تشکیل می‌دهد.

امین زندگانی، بانیپال شومون، فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیرکاوه آهنین‌جان، اصغر پیران، محسن حسینی، رضا راد، ندا سیاس، مونا صوفی، نیکا افکاری و سایه پارسایی بازیگران نمایش موزیکال «هفت‌خان اسفندیار» هستند.

این نمایش از ششم اردیبهشت 1402 در تالار وحدت روی صحنه رفته است. به بهانه اجرای «هفت خان اسفندیار» گفت‌وگوی ما با حسین پارسایی، تهیه‌کننده و کارگردان این اثر را بخوانید.

چرا خواستید روایت هفت خان اسفندیار را به صحنه ببرید؟

شاهنامه همواره یکی از سوژه‌های مورد علاقه من بوده است. من سال‌های زیادی حتی پیشتر از چند نمایش موزیکالی که روی صحنه بردم به شاهنامه فکر می‌کردم بنابراین دنبال فرصت مناسبی بودم تا بتوانم یک تصویر شکوهمند از فرازی از شاهنامه فردوسی انتخاب کنم که با شرایط اکنون جامعه ما سازگاری بیشتری داشته باشد. آن هم نگاه قهرمان پرورانه‌ای است که حکیم ابوالقاسم فردوسی در «هفت خان اسفندیار» به شخصیت اسفندیار به عنوان یک شاهزاده پهلوان دارد.

شاهنامه یک درس خودشناسی است، چقدر تلاش کردید در این اثر روی این نکته تمرکز کنید؟

اسفندیار در یک سفر قهرمانی رستگار و پیروز می‌شود. برای بازخوانی این اثر نیازمند تحقیق و پژوهشی بودیم که بتوانیم آن را با جامعه هدف خودش طراحی کنیم، ترانه‌ها بازسرایی شود و برداشت امروزی نسبت به اثر داشته باشیم. آنچه در شاهنامه و این حماسه عظیم مطالعه می‌کنید خوانشی است از اراده و عزم اسفندیار برای عبور از هفت خان پر خوف و خطر برای آزادی خواهرانش اما در بازخوانی اجرای موزیکال هفت خان اسفندیار ما سعی کردیم با نگاهی به جامعه و انسان امروز، این اسطوره بزرگ برای مخاطبانش قابل لمس باشد، یعنی مخاطب بتواند بیشتر با آن ارتباط برقرار کند. در همین مسیر ما از مشاوره و راهنمایی‌های استاد یوسفعلی میرشکاک برای دراماتولوژی اثر بهره گرفتیم.

اصل هفت‌خان اسفندیار و آنچه امروز مقابل دیدگان مخاطبان فرهیخته و علاقه‌مند به ادبیات کهن قرار می‌دهیم فی نفسه سرشار از آموزه‌های تربیتی و اخلاقی است. در طول هفت‌خان، مخاطب با یک سیر صعودی که قهرمان ما را از حماسه به سمت خودشناسی و فرهیختگی می‌برد مواجه می‌شود.

«جوزف کمبل» اسطوره‌شناس و منتقد هنری معتقد است از علم روان‌شناسی اجتماعی می‌توان برای تفسیر بسیاری از آثار هنری بهره گرفت. او اشاره مستقیم به کهن‌الگوهایی دارد که می‌تواند اسطوره و قهرمانانش در اندیشه و فرهنگ‌های مختلف بازتاب پیدا کنند. معمولاً قهرمانانی از این دست فرایندهای مختلفی را برای یک سلوک حماسی و عارفانه انجام می‌دهند. اسفندیار از دل شاهنامه ایرانی از همین الگو تبعیت می‌کند یعنی نیک‌سرشتی و رویین‌تنی و در این اثر سعی شده فرهیختگی را تجربه کند که امر بسیار مهمی است. این موضوع فقط به فرد برنمی‌گردد؛ وقتی شما از یک قهرمان صحبت می‌کنید یعنی از یک جامعه می‌گویید. حالا هفت‌خان اسفندیار قرار است قهرمانی را از دل شاهنامه به تصویر بکشد که می‌تواند در جامعه خودش تکثیر شود و به سوی تکامل حرکت کند.

گذر از هفت خان پر خطر برای آزادی/ به «هفت خان اسفندیار» نگاه تجاری نداشتیم

طراحی دکور، صحنه، نورپردازی و افکت‌های صحنه‌ای یکی از امتیازات قابل توجه این نمایش است که آن را با بسیاری از نمایش‌های دیگر متفاوت کرده است. برای طراحی دکور و صحنه چه مراحلی را پشت سر گذاشتید؟

در مسئله طراحی صحنه و معماری تأکید بر دوره تاریخی شاهنامه داشتیم. طراحی بدیع و خلاق لباس هم کمک می‌کرد ما تماشاگر را به دل ایران کهن دعوت کنیم و بتوانیم در شرایط اجتماعی امروز بسیاری از ارزش‌های اصیل را در طول نمایش، نه در قالب دیالوگ و موسیقی، بلکه به عنوان زیبایی‌شناسی محض در مقابل دید مخاطبان قرار دهیم. در این نمایش همه عناصر در خدمت هم و با یک‌ هارمونی محض در کنار یکدیگر به ایفای نقش می‌پردازند. همین اتفاق در بخش دیالوگ، موسیقی، ترانه‌سرایی و ارکستر می‌افتد. با یک چیدمان منظم و هماهنگ از رنگ‌ها، نور، آواها و نواها در کنار همدیگر هفت خان اسفندیار را به یک نمایش دیدنی تبدیل می‌کند و تماشاگر شاهد قاب‌های ماندگاری از هنرمندان و طراحان خلاق این نمایش است.

چه شد که به این تیم بازیگری رسیدید؟‌

ما این نمایش را از زمستان 1400 آغاز کردیم و هنرمندانی همچون امین حیایی، اشکان خطیبی و غزل شاکری با ما همراه بودند و قرار بود این نمایش را مهر 1401 روی صحنه ببریم. متأسفانه مشکلاتی پیش آمد که ما زمان اجرا را از دست دادیم که بخشی از این مشکلات در آن زمان به شرایط جامعه برمی‌گشت. اساساً هیچ اثر هنری در آن زمان اجرا نمی‌شد و مخاطبان هم آمادگی لازم برای پیگیری و تماشای محصولات فرهنگی- هنری را نداشتند.

شما سراغ یک داستان ایرانی رفتید که هویت فرهنگی و ملی ماست. با این کار چقدر می‌توانیم به تئاتر ملی نزدیک شویم؟

مسئله تئاتر ملی یا تعریف تئاتر ملی جزو اصطلاحاتی است که کمتر نسبت به آن در هنرهای نمایشی به اجماع رسیدیم و همچنان به تعریف مشترکی نرسیدیم. اما من اعتقادم بر این است اگر قرار است روزی در ایران تئاتر ملی شکل بگیرد حتماً شاهنامه می‌تواند سوژه اصلی شکل‌گیری یک ساختار منسجم با رویکردهای ایرانی، پیشینه تمدنی و نگاه زیبایی‌شناسانه و فناورانه باشد، تا ما بتوانیم از تئاتر ملی صحبت کنیم. تئاتری که از طرح و ایده تا معماری، اجرا، ترانه و موسیقی سرشار از آداب و ریشه‌های فرهنگی ایران زمین است و ما می‌توانیم آن را به عنوان معرف فرهنگی قرار بدهیم. مانند بسیاری از کشورهای دیگر که آداب و سنن خودشان را در قدوقواره تئاتر ملی خود به نمایش می‌گذارند و بخشی از جاذبه‌های گردشگری کشورشان را تشکیل می‌دهد. بنابراین من فکر می‌کنم ما داریم تمرین می‌کنیم تا سرشار از هویت فرهنگی ملی ایران سرافراز خودمان به ساختاری نزدیک شویم تا در آینده آن را تئاتر ملی بنامیم. تا به امروز هر کس از منظر خودش تلاش کرده و نسبت به تئاتر ملی به تعریفی رسیده است، اما وقتی آسیب‌شناسی می‌کنیم می‌بینیم حق مطلب ادا نشده و ضروری است این پژوهش محقق شود و نخبگان هنرهای نمایشی کشور و اندیشمندان به تعریف جامع و مشترک برسند. هفت خان اسفندیار می‌تواند مثالی برای رسیدن به این نقطه مشترک باشد.

روایت داستانی نمایش شما نسبت به شاهنامه تقدم و تأخر دارد؟ چقدر شخصیت گرگسار و اسفندیار با شاهنامه تفاوت دارد؟

به طور طبیعی زمانی که صحبت از بازخوانی و دراماتولوژی است و زمانی که صحبت از برداشت آزاد و اقتباس است همه چیز تغییر می‌کند. خط اصلی داستان در شاهنامه همانی است که حکیم فردوسی در اوج حماسه و زیبایی‌شناسی سروده است. اتفاقاً اسفندیار هم از معدود شخصیت‌هایی است که امروز ما بسیار نیازمند بازخوانی آن هستیم؛ شاهزاده‌ای خداجو که همواره عاری از هر حب و بغضی نسبت به قدرت و تاج و تخت است و سال‌ها تاوان سیاه‌نشینی را به خاطر پدرش می‌دهد که فکر می‌کند مبادا اسفندیار تاج و تخت را از دست او درآورد همچون کاری که گشتاسب با پدرش لهراسب کرد اما اسفندیار این طور نیست. در این نمایش اسفندیار هم فراتر از حماسه‌ای است که در شاهنامه سروده شده و این بار ما به یک سفر متفاوت از منظر قهرمان نگاه می‌کنیم. قهرمان ما صرفاً به خاطر تاج و تخت و عزیمت برای فرمان پدر نیست بلکه او یک مسئولیت بزرگ یعنی رویین‌ تنی و چشمی که بعداً به چشم اسفندیار معروف می‌شود را در دست دارد و حالا این بار باید برای سرافرازی و عزت سرزمینش و برای آزادی خواهران در بندش به عنوان یک الگو حرکت می‌کند. هر چند که گشتاسب نگران بهروزی و موفقیت اسفندیار است و همچنان بیم آن دارد که تاج و تخت از دست او خارج شود، اما اسفندیار فراتر از او حرکت می‌کند و برای خودش مسئولیتی بزرگ‌تر طراحی می‌کند که به همین نسبت شخصیت اسفندیار از حماسه به سمت عرفان و فرهیختگی حرکت می‌کند. گرگسار هم بی‌تأثیر از این رویکرد جدید در نگارش و اجرا نیست. بزرگ‌ترین تفاوتی که ما احساس می‌کنیم این است که وقتی مخاطب با «هفت خان اسفندیار» مواجه می‌شود در درون خود هم گرگسار می‌بیند هم اسفندیار. این چالشی جدی برای تماشای این نمایش است.

گذر از هفت خان پر خطر برای آزادی/ به «هفت خان اسفندیار» نگاه تجاری نداشتیم

نقاط مشترک شخصیت اسفندیار و داستان با زندگی امروز مردم جامعه ما چقدر است؟

نقطه مشترک شخصیت اسفندیار و مواجهه تماشاگر با او، تکرار تاریخ است. با خوانش شاهنامه شما متوجه می‌شوید تمام شخصیت‌ها در زندگی روزمره شما قابل تکثیر هستند و با پردازش صحیح آن‌ها در موقعیتی که قرار گرفتید درسی از آن‌ها خواهید آموخت. بنابراین شما اگر بخواهید به نقاط مشترک شخصیت اسفندیار و داستان او با زندگی امروز مردم دقت کنید می‌بینید قهرمانان بسیاری خودخواسته در دل جامعه به وجود آمدند و برای مردمانشان عزم و اراده ملی آوردند، برای مردمانشان فخری از جنس ایران آوردند و مردم آن‌ها را دوست دارند. مسئولیت کوچک و بزرگ فرقی ندارد، امروزه اگر کسی مسئولیت اجتماعی کوچک خود را هم درست انجام دهد او هم یک قهرمان است و در جایگاه اسفندیار قرار می‌گیرد که برای خاک مقدس کشورش از هفت خان پر خوف و خطر عبور می‌کند. از مسیر عشق حرکت می‌کند و خودش به سیمرغ خودش تبدیل می‌شود. من فکر می‌کنم انتخاب این سوژه به دلیل تطبیق با شرایط اجتماعی امروز است و از هر نظر می‌تواند قابل توجه باشد.

با توجه به استقبال مخاطبان برنامه‌ای برای تهیه و پخش برخط آن در پلتفرم‌ها دارید؟

برای تصویربرداری حرفه‌ای و پخش از پلتفرم‌ها برنامه دقیقی ریخته شده است. پس از اتمام اجرا در تابستان، این نمایش در اختیار یکی از پلتفرم‌ها قرار خواهد گرفت و مردم عزیزمان این اثر را در قاب جادویی منزلشان می‌توانند تماشا کنند.

با توجه به هزینه سنگین دکور و دستمزد بازیگران، بلیت نمایش. هزینه نسبتا مناسب است. درباره قیمت این نمایش توضیح دهید؟

هنر نمایش اساسا هنر گرانی است. وقتی شما قرار است از یک نمایش باشکوه صحبت کنید بی تردید باید برای آن نسبت به سایر آثار نمایشی اعتبار بیشتری در نظر گرفت. چرا که برای اثرگذاری و انتقال پیام، آن هم در یک اثر موزیکال، برای اینکه مخاطب بتواند تاثیر بیشتری از یک اثری که از نظر ریشه و محتوا در ایران کهن او جای دارد و با جان و دل آن را دوست دارد بگیرد، نیازمند طراحی خلاق، جلوه های بصری و ساختار منحصر به فردی هستیم که بتواند یک اثر نمایشی را ماندگار کند و مخاطب را جذب کند. با همراهی و مساعدت سازمان هنری اوج و نهادهای دیگر همچون بنیاد رودکی این اتفاق میسر شد و ما توانستیم در ساختار اجرایی نمایش از بهترین افراد خلاق و همچنین امکانات مناسب برای پردازش صحیح و اصولی بهره مند شویم. خوشبختانه استقبال قابل توجهی هم از اثر شد.

به همین منظور خیلی هزینه طراحی دکور، حق الزحمه بازیگران و ... خیلی مد نظر نبود چون با این نمایش ما بیشتر به دستاورد های فرهنگی می رسیدیم و وقتی صحبت از فرهنگ و هنر می شود بسیاری از سازمان ها و دستگاه های فرهنگی برای پرداخت یارانه های نمایشی به تماشاگران آن هم برای تماشای یک اثر باشکوه از شاهنامه همراهی و مشارکت می کنند. به طور طبیعی اگر قرار باشد نگاه تجاری به هفت خان اسفندیار داشته باشیم باید هزینه بلیت را بالغ بر یک میلیون تومان در نظر بگیریم در حالی که الان هزینه بلیت کمتر از یک سوم پایه قیمت بلیت برای تماشای این اثر نمایشی است. حمایت سازمان اوج و مشارکت های فرهنگی موجب شده است که برخورد فرهنگی با این اثر شود و مردم و به ویژه نسل جوانان ما به تماشای این اثر بیایند تا بیشتر از قبل با شاهنامه مانوس شوند و ما بتوانیم این گنجینه ادبی را در معرض دید عموم قرار دهیم.

محدودیت و چالشی برای حذف قسمتی از شخصیت پردازی ها یا دیالوگ ها داشتید؟

هیچ محدودیت و چالشی در خصوص شخصیت پردازی و دیالوگ ها نداشتیم. خوشبختاته یک گروه خوش فکر و هماهنگ داشتیم. این هم آوایی و هم صدایی ایمان مشترک ما به این آب و خاک بوده و هست. چو ایران مباشد تن من مباد.

تئاتر هفت خان اسفندیار

علی شفیعی ثابت طراح چهره پردازی: «هفت خان اسفندیار» برایم چالش برانگیز بود/ سه ساعت گریم برای هر اجرا

علی شفیعی، طراح چهره پردازی نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» همکاری با این پروژه را جالب و چالش برانگیز دانست و گفت: این نمایش شاید بیشتر از بقیه برای من جذاب و چالش برانگیز باشد؛ چون تئاتر کار نکرده بودم اما سایر بچه‌ها سالیان سال هست که کار تئاتر می‌کنند.

علی شفیعی ثابت طراح چهره پردازی: «هفت خان اسفندیار» برایم چالش برانگیز بود/ سه ساعت گریم برای هر اجرا

به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری فارس،‌ علی شفیعی ثابت، طراح چهره پردازی نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» درباره ایده طراحی گریم‌ بازیگران این نمایش گفت: نمایش «هفت خان اسفندیار» کاری است که مشابه آن انجام نشده به همین دلیل ما حتی هیچ تصویری نداشتیم که از آن کمک بگیریم. البته کارهای تاریخی زیادی تولید شده اما سهم شاهنامه بسیار اندک بوده است. به همین دلیل اولین اتفاقی که برای طراحی گریم به من ایده داد، کانسپت‌هایی بود که سهیل دانش اشراقی (طراح صحنه، لباس و اکسسوار) اتود کرد. آنها را دیدیم و با همفکری آقای پارسایی و دانش اشراقی مرحله به مرحله پیش رفتیم. ابتدا تمام ایده ما روی کاغذ بود تا به نتیجه نهایی رسیدیم.

وی افزود: از طرفی بزرگان ما در این حرفه کارهای تاریخی بسیاری با دیگر موضوعات انجام داده بودند که توانستیم از آنها هم ایده بگیریم.

شفیعی در مورد استفاده از منابع مکتوب در طراحی گریم این نمایش بیان کرد: از منابع مکتوب دو کتاب دیدم که خیلی به من کمک نکرد؛ درواقع بیشتر ذهنیت آقای دانش اشراقی برایم نقش داشت. او جدای از اینکه در این زمینه خوش فکر است کارهای کانسپت و طراحی خوبی دارد و در ضمن از ذهن خلاقی برخوارد است.

طراح چهره پردازی «هفت خان اسفندیار» ادامه داد: طراحی لباس هم برای طراحی گریم به من کمک کرد. دیدن بازیگران در آن نقش و لباس ایده می‌داد که تصور کنم هرکدام را به چه شکل ببینم.

شفیعی تصریح کرد: تجربه کار در تئاتر برایم خیلی تجربه جذاب و جالب بود چون به جز کار کوچکی که قبلا کرده بودم اصلا کار تئاتر انجام نداده بودم. «هفت خان اسفندیار» کار پر چالشی برایم بود و از آقای پارسایی ممنونم که من را انتخاب و به من اعتماد کرد. ضمن اینکه دست ما را باز گذاشت و در همه مراحل همراه مان بود. درباره تک تک ایده‌هایی که داشتیم مشورت می‌کردیم و در این مسیر اتفاقات جالبی رقم می‌خورد؛ حالا اینکه مردم کار را دوست باشند و بپسندد نمی‌دانم.

وی با اشاره به سختی کار تئاتر اظهار کرد: چون نمایش «هفت خان اسفندیار» یک کار تاریخی است ما هر روز از ساعت ۳ کار گریم را شروع می‌کنیم تا ساعت ۶ که نمایش شروع می‌شود یعنی تا آخرین لحظه و این اتفاق هر روز باید تکرار می‌شود.

شفیعی ادامه داد: گریم‌ها مرحله به مرحله انجام می‌شود؛ چون تقریبا همه بازیگران مو، سبیل و ریش دارند که به صورت آنها اضافه می‎‌شود، بچه‌ها یکی یکی با برنامه‌ریزی که انجام شده می‌آیند و مراحل اولیه گریمشان انجام می‌شود و بعد مجدد می‌آیند چون چسباندنی‌ها را دیرتر انجام می‌دهیم تا نزدیک اجرا باشد. همه بازیگران ما همراه و خوش انرژی هستند که ۳ساعت زمان گریم را هر روز می‌نشینند و تحمل می‌کنند .

علی شفیعی در پایان گفت: نمایش «هفت خان اسفندیار» شاید بیشتر از بقیه برای من جذاب و چالش برانگیز باشد؛ چون تئاتر کار نکرده بودم اما سایر بچه‌ها سالیان سال هست که کار تئاتر می‌کنند.

نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» به تهیه کنندگی و کارگردانی حسین پارسایی، محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است که ساعت ۱۸ هر روز در تالار وحدت روی صحنه می رود. این نمایش اقتباسی آزاد از داستان شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است و امین زندگانی، بانیپال شومون،فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیر کاوه آهنین جان، اصغر پیران، محسن حسینی، رضا راد، مونا صوفی، ندا سیاس، نیکا افکاری و سایه پارسایی بازیگران آن هستند.

گفت‌وگو با حسین پارسایی، امین زندگانی و علی براتی

تجربه پیشگویی در«هفت‌خان اسفندیار»/وقتی تئاتر زبان راتقویت می‌کند

تجربه پیشگویی در«هفت‌خان اسفندیار»/وقتی تئاتر زبان راتقویت می‌کند

محسن حسینی بازیگر نقش «جاماسب» در نمایش «هفت‌خان اسفندیار» عقیده دارد نمایش‌های خوب و فاخر زبان و ادبیات فارسی را تقویت می‌کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، محسن حسینی کارگردان، طراح و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که این شب‌ها در نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» به کارگردانی حسسین پارسایی در نقش جاماسب به ایفای نقش می‌پردازد سابقه‌ای طولانی در زمینه بازیگری و کارگردانی دارد. او دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد تئاتر، درام و ارتباطات از دانشگاه یوستوس لیبیک گیسن آلمان است که اندوخته‌ها و تجربیاتش در عرصه هنر از او بازیگر و کارگردانی حرفه‌ای ساخته که آثارش برپایه پژوهش و بهره‌گیری از حرکات فیزیکال و پرفورمنس استوار است.

حسینی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره چگونگی حضور در این اثر نمایشی گفت: حکیم ابوالقاسم فردوسی در قلب، روح، روان، جان، جسم و تن همه ایرانیان جای دارد که شاهنامه را به عنوان سیاسی‌ترین اثر منظوم این سرزمین به یادگار گذاشته است. «هفت خان اسفندیار» نیز داستانی شاخص از شاهنامه است بنابراین وقتی بازی در یکی از قصه‌های شاهنامه به کسی پیشنهاد شود قطعاً قبول خواهد کرد بنابراین من هم قبول کردم. البته کارهای قبلی آقای حسین پارسایی را هم دیده بودم و با ایشان زمانی که سمت مدیریتی داشتند نیز همکاری داشتم. آشنایی طولانی با وی موجب شد تا دعوتش برایم جذاب باشد و بازی در نقش جاماسب را پذیرفتم.

وی با اشاره به اینکه از اسفند سال قبل تمرین‌های نمایش را آغاز کرده است، بیان کرد: قرار گرفتن در کنار بازیگران و عوامل نمایش برایم جذاب است به ویژه در پروژه‌ای به این سنگینی و رنگینی، آن هم بعد از گذر از روزهای سخت کرونا و درگیری‌های چند ماه اخیر. در حال حاضر بعد از این مدت زمان طولانی مردم نیز مجدد به تئاتر روی آورده‌اند و همین نشان می‌دهد تماشاگران به چه میزان عطش تماشای تئاتر داشته‌اند.

حسینی ادامه داد: این میزان از علاقه، فرهنگی بودن سرزمین‌مان را به خوبی نشان می‌دهد و ثابت می‌کند نمی‌توان هر چیزی را با عنوان فرهنگ به مردم تزریق کرد چون مردم ما به خوبی می‌توانند خوب را از بد و کیفیت بالا را از کیفیت پایین تمیز دهند و خوشبختانه به خوبی آگاه هستند.

این بازیگر و پژوهشگر تئاتر درباره اهمیت اقتباس از گنجینه‌های ادبی با وجودی که برخی معتقد هستند دوره ساخت چنین آثاری گذشته است، بیان کرد: معتقدم کسانی که عقیده دارند دوره اقتباس از ادبیات کهن گذشته به اندازه کافی آگاهی و شناخت ندارند. چطور زمانی که در کشور آلمان «ماری استوارت» اثر شیلر به صحنه می‌رود یا نمایش‌هایی که مربوط به قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی اجرا می‌شوند مردم از آن استقبال می‌کنند و سالن‌ها به شدت پر می‌شود. وقتی کارگردانی یک اثر منظوم کهن از کشورش را در دست می‌گیرد و با سیل خروشان تماشاگر در اجراهای اولیه آن مواجه می‌شود و می‌بیند که بلیت‌های هفته‌های آینده نیز پیش فروش شده است آن را نشانه چه می‌بیند؟ مردم ایران همچنان زبان و ادبیات کشورشان را دوست دارند. به نظر من آنچه درباره مخاطب امروز گفته می‌شود توهین به آنهاست. من فکر می‌کنم این موجی است که می‌خواهد این اجازه را به مردم ندهد تا آنها کارهای فاخر ببینند و فقط سریال‌های دسته چندم ضعیف ترکی و سریال‌های طنز ضعیف را ببینند که خب یک آفت است.

کارگردان نمایش «دیوان غربی- شرقی» ادامه داد: مردم ما باید عادت کنند تراژدی و آثار فاخر ببینند. لازم است همچنان شعر و ادبیات را تقویت کنیم. شعر، وزنه‌ای در ادبیات است و ما تاریخ هزار ساله در این حوزه از رودکی تا به امروز داریم. پس اگر کار خوبی روی صحنه آورده شود ادبیات و زبان فارسی احیا خواهد شد. اصلاً با همین روش‌ها می‌توان زبان و ادبیات فارسی را زنده نگه داشت. موسیقی، اپرا، هنرهای تجسمی، نقاشی، سینما و تئاتر از جمله راهکارهایی هستند که کمک می‌کنند تا زبان اصیل فارسی حفظ شود.

وی درباره علاقه برخی از هنرمندان به اجرای نمایشنامه‌های خارجی گفت: نمی‌شود ترجمه درجه دوم و سوم آثار خارجی را روی صحنه بیاوریم چون می‌گوییم مردم اینها را دوست دارند. در ۴-۵ سال اخیر نمایشنامه‌هایی که ترجمه شده و روی صحنه برده می‌شود بسیار ضعیف و سطح پایین هستند. فاجعه است اگر بخواهیم تحت تاثیر فیلم و سریال‌های ماهواره‌ای قرار بگیریم و بگوییم سلیقه مخاطب امروز همین است. اتفاقاً در آلمان برعکس است. تلویزیون و سینمای آلمان تحت تاثیر صحنه‌های تئاتر آلمان هستند. ما هم باید صحنه‌هایمان را در ایران به سطحی برسانیم که تلویزیون و ارکان دیگر هنری فرهنگی بتوانند از آن تاثیر بگیرند.

تجربه پیشگویی در«هفت‌خان اسفندیار»/وقتی تئاتر زبان راتقویت می‌کند

حسینی درباره تاثیری که تئاتر می‌تواند بر سینما بگذارد، بیان کرد: تا خودمان از متون ادبی‌مان برداشت نکنیم، نمی‌توانیم در این زمینه موفقیتی کسب کنیم. ما هنوز نتوانسته‌ایم به خوبی یکی از داستان‌های «هزار و یک شب» را تبدیل به فیلم کنیم ولی کشورهای دیگر بهره‌شان را از قصه‌های «هزار و یک شب» برده‌اند. چطور هالیوود می‌تواند با بازی برد پیت، «تروآ» را بسازد اما ما نتوانستیم از شاهنامه یک اثر اقتباسی ناب درجه یک تولید کنیم؟ بنابراین شاید همین اجرای «هفت خان اسفندیار» الگویی شود که بتوان به سینماگران نشان داد، می‌شود از این آثار کهن اقتباس کرد و از ادبیات منظوم و منثور تاثیر گرفت چون ما در ادبیات کشورمان از اقیانوس بسیار سترگی بهره‌مند هستیم.

کارگردان نمایش «جنگنامه غلامان» متذکر شد: همبستگی و پیمانی که بین کارگردان، رهبر ارکستر، طراح صحنه و طراح حرکات نمایش «هفت خان اسفندیار» به وجود آمده به دلیل درک درست آن‌ها از این متن ادبی است. این اثر یک اقتباس و برداشت آزاد از یکی از داستان‌های شاهنامه است و می‌تواند به عنوان یک الگو در عرصه هنر تئاتر مطرح باشد. معتقدم جوهره داستان «هفت خان اسفندیار» از شاهنامه فردوسی در این اجرا، درست مورد استفاده قرار گرفته و شاهد یک ترکیب بندی موسیقایی هستیم که از چیدمان خوبی نیز برخوردار است. آثار اقتباسی باید اینچنین ساخته شود و این تئاتر، الگوی مناسبی برای سازندگان و سرمایه‌گذاران خواهد بود.

وی درباره ایفای نقش جاماسب در این نمایش توضیح داد: برای رسیدن به نقش در وهله نخست کارگردان حرف اول و آخر را می‌زند و من به عنوان بازیگر در یک پروژه تلاش می‌کنم تا کار و شخصیت را بفهمم. برای درک بهتر شخصیت جاماسب به شاهنامه نیز مراجعه کردم. ۱۶۵ صفحه از این کتاب درباره «هفت خان اسفندیار» است که بخش‌های کوتاهی از آن نیز اشاراتی به شخصیت جاماسب به عنوان یک دانای راز و پیشگو دارد. در این نمایش تلاش شده تا به جاماسب شکل و شمایل جادوگرهای کلاسیک داده نشود چون او فردی بسیار آگاه به مسائل روز است که اتفاقات را درون یک گوی می‌بیند. با راهنمایی گروه که در راس آنها حسین پارسایی است و علی براتی به عنوان طراح حرکات و کوشش و تلاش خودم به عنوان بازیگر، سعی کردم این نقش خوب از آب درآید. من هر کجا باشم برای رسیدن به یک نقش خیلی کنجکاو و جستجوگر هستم. نیاز نبود به خانقاه‌ها بروم و با دراویش بنشینم تا به نقش برسم بلکه کافی بود متن و کار را خوب بفهمم و مفهومی را که در آن نهفته است، دریافت کنم. امیدوارم در این زمینه خوب عمل کرده باشم و تماشاگران من را در ایفای نقش جاماسب پذیرفته باشند.

حسینی در پایان صحبت‌هایش اضافه کرد: ما برای تماشاگرانی بازی می‌کنیم که تئاتر را خوب می‌شناسند بنابراین نمی‌توان هر چیزی را روی صحنه آورد چون تماشاگر ما خیلی هوشمند است و بسیار نسبت به نیم قرن گذشته فرهیخته‌تر شده است. نسل جوان‌تر خود را با ادبیات منظوم شاعرانه و فلسفه درگیر می‌کند و برای همین سطح توقع‌اش از نمایشنامه‌ها بالاتر رفته است. این شب‌های تالار وحدت هم این موضوع را نشان می‌دهد.

نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» به کارگردانی حسین پارسایی و نویسندگی و ترانه‌سرایی محمدرضا کوهستانی برداشتی آزاد از شاهنامه فردوسی، محصول سازمان رسانه‌ای هنری اوج است که از اوائل اردیبهشت ماه هر شب ساعت ۱۸ در تالار وحدت با بازی بازیگرانی همچون امین زندگانی، بانیپال شومون، فریبا کوثری، امیررضا دلاوری، امیرکاوه آهنین‌جان، اصغر پیران، محسن حسینی و … روی صحنه می‌رود.

گفت‌وگو با حسین پارسایی، امین زندگانی و علی براتی

درگیر روشنفکر نمایی شدیم/ باید لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند/ چرا بازیگران تئاتر نباید پولدار باشند؟

درگیر روشنفکر نمایی شدیم/ باید لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند/ چرا بازیگران تئاتر نباید پولدار باشند؟

امین زندگانی، بازیگر تئاتر معتقد است که اگر ما به آثار متفاوتی در قالب نقد حمله می‌کنیم به این خاطر است که درگیر روشنفکر نمایی شده‌ایم.

حسین قره_ مهسا بهادری: کنون زین سپس هفتخوان آورم/ سخنهای نغز و جوان آورم/ اگر بخت یکباره یاری کند/ برو طبع من کامگاری کند/ بگویم به تأیید محمود شاه/ بدان فر و آن خسروانی کلاه/ که شاه جهان جاودان زنده باد/ بزرگان گیتی ورا بنده باد/ چو خورشید بر چرخ بنمود چهر/بیاراست روی زمین را به مهر. بخشی از «هفت خوان اسفندیار» است. شاید این پرسش پیش بیاید که مگر هفت خوان رستم نیست؟ این دو دو داستان جدا هستند. اسفندیار، پسر گشتاسپ و کتایون، و نوهٔ لهراسپ، شاهزاده کیانی در تاریخ اسطوره‌ای و حماسی ایران و قهرمان جنگ‌های مقدس کیش زرتشتی است که بیشتر برای نبرد سوگ‌انگیزش با رستم، دیگر پهلوان ایرانی شناخته می‌شود. او رویین‌تنی بود که از ناحیه چشم آسیب‌پذیر بود و در نهایت توسط رستم (با رهنمایی سیمرغ) با تیری از درخت گز که به چشمانش برخورد کرد کشته شد.

اما پیش از این نزاع باید از هفت‌خوانی مس‌گذشت که حسین پارسایی روایت آن را روی صحنه تالار وحدت برده است، به همین بهانه به گفت‌وگو با حسین پارسایی، کارگردان، امین زندگی، بازیگر و علی براتی، طراح حرکت در کافه پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

مدتی است که شما سراغ پروژه‌های تئاتری بزرگ با دکورعظیم و بازیگران زیاد می‌روید که اتفاقا در تئاتر جهان نیز مشابهش وجود دارد؛ سوالی که مطرح می‌شود این است که علت کارکردن شما روی این پروژه‌ها چیست؟ آیا از سوی نهادهای فرهنگی سفارش شده که به علت ضرورت مسئله تمامیت ایران، پروژه‌ اساطیر ایرانی مورد توجه قرار گیرد یا اینکه خود شما تمایل داشتید سراغ چنین موضوعاتی بروید؟

حسین پارسایی: من از حدود دو دهه‌ پیش، از زمانی که تئاتر را شناختم به تئاتر موزیکال علاقه داشتم و دوست داشتم روی پروژه‌‍‌های موزیکال کار کنم من برای پایان نامه‌ام سراغ یک نمایش موزیکال رفتم و در همان زمان هم این ماجرا را از من نمی‌پذیرفتند اما به عقیده من صحنه تئاتر باید مثل بوم نقاشی سرشار از انواع هنرها و زیبایی‌ها باشد تا برای مخاطب فرهیخته‌ تئاتر جذاب باشد. موسیقی یکی از این ابزارهای ایجاد جذابیت است. که من از میان انواع موسیقی، این نوع موسیقی باشکوه به همراهی ارکستر را جذاب‌تر قلمداد میکنم.

من از دیرباز به شاهنامه و داستان «هفت خان اسفندیار» علاقه‌مند بودم. پیش از ساخت «الیورتوئیست» و «بینوایان» تصور نمی‌کردم تولید تئاترموزیکال از چنین داستانی با تعداد زیادی کارکترغیرانسانی، انجام شدنی باشد.

در واقع این تئاتر دغدغه خود شما بود، درست است؟

پارسایی: بله، به‌ویژه آیین بهی، یکتا پرستی و چشم اسفندیار که نقطه آغاز این رستگاری است. همیشه بیم این را داشتم که نتوانم از عهده این کار بر بیایم. آشنایی زیادی با این حوزه نداشتم، حتی از تحصیلات دانشگاهی هم اندوخته‌ای نداشتم و بیشتر دیدن آثار و اطلاعات و تجربیاتی بود که به دست می‌آوردم.

همیشه از خودم می‌پرسیدم این هفت خان را چگونه نمایش دهم؟ بنابراین من از دو نسخه کاملا شفاف «الیورتوئیست» و «بینوایان» کمک گرفتم تا تجربه کافی به دست بیاورم و البته اتهامات بی‌شمار؛ اینکه تئاتر در این ابعاد لزومی ندارد، هزینه‌ پروژه‌های این‌چنینی بسیار بالاست و فرهیختگی و اندیشه‌ورزی در آن کمرنگ است. موزیکال «الیورتوئیست» آغاز راه بود و نادانسته‌های بسیاری وجود داشت که باید رمز گشایی می‌شد. اما به مدد هنرمندان، طراحان و نوازندگان و ماشینری تالار وحدت اجرایی خاطره انگیز و فرح بخش شکل گرفت.

در«بینوایان» ارکستر روی صحنه نمایش داده می‌شد تا در کنار سایر جاذبه‌های نمایشی از جمله بازی و خوانندگی و صحنه پردازی‌های متنوع در دل رُمان ویکتور هوگو، تماشاگر دو ساعت تامل برانگیز و چشم‌نواز را با خود به یادگار ببرد. نتیجه این همکاری کسب تجربیاتی متفاوت در کنار هنرمندانی چون محمد رضا کوهستانی، علی براتی، بردیا کیارس، سهیل دانش اشراقی، مرتضی نجفی و بازیگران اجرا بود، توشه‌ ارزشمندی که ما را به یک ادبیات مشترک و حرفه‌ای رساند. یعنی کمپانی یا مدرسه موزیکال و دغدغه تشکیل یک گروه بزرگ و متخصص با بازیگرانی منحصر به فرد و شکل‌گیری تئاتر صنعتی همچون کمپانی‌های معتبر دنیا.

دغدغه ساخت یک اثر موزیکال از شاهنامه فردوسی خود حکایت دیگری است که باعث شکل‌گیری ایده‌های اولیه یک تئاتر ایرانی و حماسی در ذهن من و همکارانم شد. در واقع می‌خواستیم نمایش «هفت خان اسفندیار» با همه آزمون و خطایش یک ترسیم اولیه یا مشقی برای تئاتر ملی و در عین حال جذاب و دیدنی باشد.

تئاتر«هفت خان اسفندیار» دارای چه ویژگی خاصی بود که نیاز داشت از سوی سازمانی چون اوج حمایت شود؟

پارسایی: هیچ کس در طول چند سال گذشته رغبت نکرد برای پروژه شاهنامه حمایت کند؛ همواره می‌گفتند شاهنامه خواندنی است، دراماتیک نیست، نهایت به یک انیمیشن تبدیل شود.

آیا فکر نمی‌کنید این عدم حمایت به‌خاطر هزینه‌های سنگین پروژه‌هایتان است؟

پارسایی: شاید، شاید هم تصوری که از شاهنامه داشتند. تازه این در حالی است که تجربه ثابت کرده پس از اجرا تمام هزینه بازمی‌گردد. البته همین افراد ( بخش خصوصی) بعد از مواجهه با اجرای عمومی «هفت خان اسفندیار» و استقبال مردم داوطلب شدند که پروژه‌ بعدی را سرمایه‌گذاری کنند، علت این بود که آنها تصور نمی‌کردند که روزی شاهنامه بتواند موجب وجد وشعف مخاطب شود و درعین حال سرمایه اولیه را برگرداند.

چراکه آن‌ها جامعه هدف مخاطبان خود را فقط در بستر نمایش‌هایی مثل«الیورتوئیست» و«بینوایان» می‌دیدند و مطمئن بودند صد درصد سرمایه اولیه‌شان بازمی‌گردد و علاوه بر آن سوددهی هم دارد. من ایمان داشتم که «هفت خان اسفندیار» به علت تم، قصه، طراحی، نوع پردازش و ساختار در تئاتر موزیکال که ما برای آن متصور می‌شدیم، مورد توجه قرار می‌گیرد اما کسی ما را باور نداشت.

این کار چه قدر سرمایه اولیه نیاز داشت که هیچ بخش خصوصی حاضر به همکاری با شما نبود؛ با توجه به این که کارهای حسین پارسایی پیش ازاین ثابت کرد که می‌تواند سرمایه اولیه‌ خودش را بازگرداند.

امین زندگانی: برای بخش خصوصی، مقدار مبلغ مهم نبود چیزی که مهم بود تصورعدم رغبت مردم وعدم بازگشت سرمایه اولیه بود.

بی اعتمادی به فردوسی باعث شد که از این نمایش حمایت نکنند؟

زندگانی: خیر، بی‌اعتمادی به سلیقه مردم است نه شاهنامه.

پارسایی: آنها تصور می‌کردند که مردم رغبتی برای دیدن شاهنامه ندارند. می‌گفتند که من همیشه در انتخاب سوژه خلاق و هوشمندانه عمل کرده‌ام، از من بعید است که سراغ چنین سوژه‌ سنگینی رفتم و این ریسک بزرگ را پذیرفتم. حتی بنیاد های مرتبط این باور را نداشتند. شاید به خاطر بودجه یا ترس از عواقب این کار، سرمایه گذاری این پروژه را نمی‌پذیرفتند.

شما فرمودید مخاطب رغبت به تماشای اثری با محتوای داستان‌های شاهنامه را ندارد، بنظر شما مقصر این ضعف فرهنگی کیست، تلویزیون، مدرسه، رادیو؟

امین زندگانی: همان‌طور که از مهمان‌های ویژه بهتر پذیرایی می‌شود، نسبت به اثر ارزشمند و ویژه‌ای چون شاهنامه هم باید به طورخاص و ویژه برخورد شود. سال‌ها هنرمندان از کار کردن با تلویزیون اجتناب می‌کردند، به‌ دلیل این‌که تلویزیون را رسانه ضعیفی تلقی می‌کردند درحالی که در دوره فعلی با اکثر پلتفرم‌های نمایش خانگی همکاری می‌کنند که به همان اندازه دارای مخاطب عام است.

مخاطب مختارانه می‌تواند پلتفرم خود را تغییر دهد. شبکه‌های نمایش خانگی هم هیچ کدام نمی‌توانند مدعی باشند که کاملا مستقل کار می‌کنند و به هیچ نهادی وابسته نیستند. در مورد نمایش «هفت خان اسفندیار» نیز اوضاع به همین شکل است و یک نهادی(سازمان اوج) پذیرفته که حمایت این اثر را به عهده بگیرد. در مسیر فرهنگی، ما همیشه از روشن‌فکرانی لطمه خورده‌ایم که سواد دارند اما دانش ندارند. یعنی آن اندازه از چیزی را که آموخته‌اند انجام نمی‌دهند.

جامعه فرهنگی ما سیاه و سفید شده است و اگر شما بخش سرگرمی را در اثر هنری مطرح کنید از طرف جامعه فرهنگی طرد می‌شوید. در صورتی‌ که تمام مراسم‌های ایرانی مثل نوروزخوانی، پرده‌خوانی و مراسم شب یلدا بیشتر جنبه سرگرمی داشته‌اند. شاهنامه را در شب یلدا می‌خواندیم که سرگرم شویم. هنوز مردم درایلات بختیاری دور آتش جمع می‌شوند و شاهنامه را از حفظ می‌خوانند.

به‌نظرشما علاوه بر سرگرمی، حفظ هویت و میراث‌داری مدنظر نبوده؟

زندگانی: منظور من این بود که یکی از وجوه این مراسم سرگرمی است. مثلا افرادی که دورآتش جمع می‌شوند، به فکر میراث داری‌ نیستند. در صورتی‌که سرگرمی آن‌ها جنس ویژه‌ای دارد. این افراد در این فضا رشد کرده‌اند و پدربزرگ‌هایشان هم درهمین محیط‌ها برایشان شاهنامه خوانده‌اند. اما در شهرنشینی و تلاقی فرهنگ‌ها باهم ما این آیین‌ها را گم کردیم. ما دودسته شدیم یا روشن‌فکر یا مردم کف جامعه. این‌که ترجیح می‌دهیم سرگرمی را از هنر جدا کنیم نشانه این است که درگیر روشن‌فکر نمایی شده‌ایم.

اگر ما برای مخاطب احترام قائل باشیم باعث می‌شود که بعدها هم همکاری‌های دیگر این چنینی شکل بگیرد. اولین چیزی که برشت گفت این بود که آرزو دارم تئاتر به جایی برسد که لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند. قاعدتا تماشاگر فوتبال در حین تماشا به فکر این نیست که هر گل چه اثری برجامعه دارد، اما بعد از تماشا حال روحی خوبی پیدا می‌کند وخودش برجامعه اثر مثبتی خواهد گذاشت.

ما برای یک تئاتری که صرفا جنبه سرگرمی داشته باشد میزگرد تشکیل نمی‌دهیم و تحلیل نمی‌کنیم؛ نکته این‌جاست که اثری با بزرگی«هفت خان اسفندیار» به امرفرهنگی مد نظرشما که اعتلای جامعه است کمکی می‌کند؟ آیا یک ایده مرکزی پشت تمام این آثار هست که «الیورتوییست» را به «بینوایان» و بعد به «هفت خان اسفندیار» گره می‌زند؟ زمانی‌که «هفت خان اسفندیار» را کارمی‌کنید، آیا اندیشه پس کار به جامعه کمک می‌کند تا به سنت‌های اصیل ایرانی فکر کند؟ راهکارهای ما در شاهنامه وجود دارد، اصل شاهنامه نقد به عدم گفت و گو و قدرت طلبی است. مثلا در همین داستان اسفندیار گشتاسب به اسفندیار اجازه رسیدن به حق قانونی‌اش را نمی‌دهد و سرانجام او را به کشتن می‌دهد ودیگراز رستم کاری برنمی‌آید. ازآقای پارسایی انتظار می‌رود که علاوه برجنبه سرگرمی در پس کارش اندیشه‌ را هم در نظر بگیرد تا مخاطب را جذب کند.

پارسایی: قطعا همینطور است و هر آدم منصفی نمی‌تواند منکر اندیشه‌ورزی آثار من شود. مثلا اثری همچون «بینوایان» بی تردید دارای فلسفه و حکمت است. مسئله این‌جاست که در تئاترهای موزیکال رنگ و لعاب اجرا، فرم، ساختار و وجه تفننی نمایش بیشتر به چشم می‌آید. شما سینمایی‌‎ «الیورتوئیست» یا «بینوایان» را درتلویزیون تماشا می‌کنید و مبهوت سیر داستانی و پیام‌های اخلاقی آن می‌شوید. در موزیکال هم همین پیام با شعر و ترانه و فرم جذاب‌تر و شنیدنی‌تر ارائه می‌شود. تئاتر به ذات دنبال چنین تعهدی است، موزیکال یا غیر موزیکال ندارد، من از تئاتر آموخته‌ام، که همیشه حرفی برای گفتن داشته باشم.

اما وقتی صاحب اثر به جای اثر با برچسب‌های تجاری نقد می‌شود موضوع متفاوت است. البته در نمایش«هفت خان اسفندیار» به علت ایرانی بودن، کم‌تر این هجمه‌ها وارد شد.

درهمه جای دنیا هنر، صنعت است و اگر هم بگویند کار شما تجاری بوده، ایرادی به فرد وارد نیست. چرا شما از این موضوع به‎‌عنوان انگ یاد می‌کنید؟

پارسایی: چند سال پیش مصاحبه کوتاهی درباره‌ چگونگی شکل گیری تئاترصنعتی داشتم استادی که هر از گاهی با دانشجویانش تئاتر کار می‌کند، حداکثر بودجه دولتی یک‌ کار حرفه‌ای را می‌گیرد، تماشاگر هم ندارد! سر کلاس و در شبکه‌های اجتماعی فریاد «وا تئاترا» سر می‌دهد که حسین پارسایی منشا بورژوا بازی با تماشاگران‌ نوکیسه است! و حالا هم می‌خواهد تئاتر را صنعتی کند.

تئاتر لاجرم باید برای بقای خود اقتصادی و صنعتی باشد و مانا بماند. مانند تئاترهای موزه‌ای که در سراسر دنیا وجود دارد. تئاتر درتمام دنیا مایه فخر فرهنگی است و کسی آن را به خاطر صنعتی بودن تحقیر نمی‌کند یا با عناوین کذبی همچون تعارضات فرهنگی تلاش یک گروه بزرگ را زیر سوال نمی‌برند.

اگر از سوی سازمان‎‌های دیگر، به لحاظ اقتصادی مورد حمایت قرار بگیرید با توجه به این که فرمودید پیشنهاداتی هم وجود داشته، ایده‌ای برای ساخت دیگر داستان‌های شاهنامه هم دارید؟

پارسایی: صد در صد.

همه داستان‌ها؟

پارسایی: خیر. ما یک اتاق فکر مستمر داریم که بدون فکر به زمان اجرا، مدام درحال ایده پردازی هستیم.

یعنی شما یک گروه تئاتری چند نفره با حلقه فکری مشترک هستید که سال‌هاست با هم کار می‌کنید؟

پارسایی: بله، نویسنده کار محمدرضا کوهستانی، بردیا کیارس، رهبر ارکستر، طراح حرکت علی براتی، سهیل دانش اشراقی، طراح صحنه و لباس و مرتضی نجفی طراحی نور و جلوه‌های بصری اعضای یک گروه هستیم که هرگاه بخواهیم ایده‌ای را تبدیل به اجرا کنیم با همفکری و مشاوره هم کار می‌کنیم. در واقع کارگردان در جمع ما مسئول هارمونی و هماهنگی تولید یک اثر کیفی است، با بازیگران هم این تعامل وجود دارد. مثلا من ایده‌های کارگردانی خود را با آقای زندگانی به‌عنوان بازیگر درمیان می‌گذارم و ما با هم به گفت و گو می‌پردازیم و چالش‌های پیش رو را مرتفع می‌کنیم. حتی به چند دانشگاه‌ پیشنهاد ورکشاپ دادم برای آموزش نحوه‌ کار گروهی. این چیزیست که در دانشگاه آموزش نمی‌دهند. کسی از دانشگاه به صحنه می‌آید که پیش از دانشگاه هم دغدغه داشته وگرنه یک کارشناس یا منتقد صرف می‌شود.

ممکن است این نمایش، طولانی مدت روی صحنه باشد؟

پارسایی: ما در آرزوی یک سالن ویژه نمایش‌های بزرگ و موزیکال‌هایی از این دست هستیم که که ماشینری مورد نیاز را داشته باشد، تالار وحدت را طولانی مدت نمی‌شود به یک نمایش اختصاص داد. به ویژه برای کودکان ونوجوانان.

شما هم برای کودکان کار می‌کنید؟

پارسایی:بله علاقمندم هستم. من سال‌هاست که در تدارک کارهای بزرگ برای همه اقشار و گروه های سنی مختلف هستم. معتقدم توان و انرژی ما هم محدود است . تنها یک کمپانی می تواند منشا حرکت، توسعه و تکثیر باشد.

یعنی شما می‌گویید که تئاتر موزیکال منحصر به پارسایی نباشد؟ چون برای اپرای عروسکی آقای غریب‌پور تقریبا چنین اتفاقی افتاده است.

پارسایی: من می‌گویم به پارسایی ختم نشود و به بودجه دولتی هم نیاز نداشته باشد. مثلا آقای غریب‌پور که اپرای عروسکی کار می‌کند چرا در سال باید 20 اجرا برود و منتظر باشد تا یک نهاد دولتی از او حمایت کند. امثال آقای غریب‌پور باید تکثیر شوند و شاگردان زیادی تربیت کنند. الان باید تعدادی افراد عروسکی کار زیردست آقای غریب‌پور آموزش ببینند و کاری را انجام دهند که ایشان انجام داده است. من خودم در مدیریت فرهنگی از ایشان بسیار آموختم.

شما خودتان مدیر فرهنگی بوده‌اید این را قبول ندارید که ما مدیر فرهنگی مستمر نداریم؟ ما کسی را نداریم که برنامه 20 ساله یا 50 ساله داشته باشد که فعالیت امثال شما و آقای غریب پور را ساماندهی کند؟

پارسایی: من اگر به عقب برگردم هیچ‌گاه مسئولیت نمی‌پذیرم.

چرا؟

پارسایی: چون من توانایی تولید وکارگردانی دارم و بهتر می‌بود آن را به کسان دیگری می‌سپردم که دلبسته آن هستند.

آیا شما دوباره به آثار ایرانی می‌پردازید؟

پارسایی: بله. من در تدارک یک کار با موضوع مولانا هستم و البته نظامی و عطار و …طوری‌ که تماشاگر بتواند با اثر ارتباط برقرار کند و بیاموزد و لذت خود ببرد. در نمایش «هفت خان اسفندیار» کودکانی هستند که در تمام طول نمایش پلک نمی‌زنند. این کودکان این قاب را با خود به یادگار می‌برند و بعدها تماشاگر یا هنرمند حرفه‌ای تئاتر خواهند شد.

پیتر بروک هم درهمین رابطه می‌گوید که من همیشه اجراهایم را به مهد کودک می‌برم اگر بچه‌ها سروصدا نکنند می‌فهمم که کارخودم را درست انجام داده‌ام.

پارسایی: بله پیتتر بروک هم این شیوه ارتباطی را تجربه کرده است. من می‌بینم که پس از نمایش بچه‌هایی هستند که با شوق فریاد می‌زنند من اسفندیارم. به این شکل اسفندیار تکثیر می‌شود و برای کودکان قهرمان سازی بوجود می‌آید.

زندگانی: یک موضوعی را کلی عرض کنم زمانی بود که فوتبالیست‌ها کنار کارشان، به شغل‌های دیگری هم می‌پرداختند اما حالا تعریف تغییر کرده است. همه قبول دارند، فوتبالیست‌ها افراد پولداری هستند. امروز مردم کار تئاتر را شغل نمی‌دانند و از کسی که در این حوزه فعال باشد می‌پرسند شغل اصلی او چیست. ما می‌خواهیم که تعریف تئاتر را تغیر دهیم.

چه اشکالی دارد که بازیگر تئاتر هم درآمد مناسبی داشته باشد. به نظر من بلیت تئاتر را باید بالا برد. البته گران شدن بلیت باید هم راستا با مهارت افراد هم باشد. ایرادی ندارد اگر کسی که توانایی کمتری دارد از کسی که مهارت بیشتری دارد، کار را یاد بگیرد. در این‌صورت چندسال آینده، همه تئاتری‌ها می‌توانند دستمزدهای بالا بگیرند. در حال حاضر فضای کار ما می‌طلبید که از اوج برای حمایت مالی کمک بگیریم و ممکن است درکارهای بعدی با اسپانسرهای دیگری کار کنیم. هر کاری می‌طلبد که متناسب با فضای کاری خودش و برای جذب مخاطب، هربار شعبده‌ای جدید رونمایی کند.

درگیر روشنفکر نمایی شدیم/ باید لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند/ چرا بازیگران تئاتر نباید پولدار باشند؟

حسین پارسایی

من هم با بخشی که شما درباره‌ انجام کارهای بزرگ و تجاری در تئاتر می‌گویید موافقم اما کار شما سیاست‌زدگی دارد. سازمان اوج دارای سبقه‌ای است که در شرایط فعلی، درست یا غلط به علت تنش‌هایی که وجود دارد، مردم آن را نمی‌پذیرند.

پارسایی: من کاری به این اجرا و سازمان حامی ندارم. اجراهای پیشین هم در بخش خصوصی مورد حمله قرار گرفت.

کار بزرگی است که مورد هجوم قرار می‌گیرد. چرا حمله و انتقادها را، به فال بد می‌گیرید؟

30-40 درصد از کسانی که مرا می‌دیدند پرسیدند اشتباه نکرده‌اید؟ «هفت خان رستم» مگر درست نبود؟ یعنی می‌خواهم بگویم خیلی از این افراد حتی نمی‌دانستند که هفت خان اسفندیار هم وجود دارد. حداقل کاری که این نمایش کرد، این بود که مردم متوجه شدند، هفت خان اسفندیار هم وجود دارد.

زندگانی: شما می‌گویید نقد و نقد با حمله فرق می‌کند. حمله در این سال‌ها زاده فرهنگی است که در کشور ما جا نیفتاده است. گوشی‌های هوشمند. متاسفانه سوشال مدیا فرهنگ حمله مجازی را با خود به همراه آورد. مضحک است که ما معتقدیم جهان مظهر پروردگار است اما در خلوت هرکاری می‌کنیم ولی کافیست جایی دوربین مداربسته وجود داشته باشد آن وقت دست از پا خطا نمی‌کنیم.

به قول جناب خسرو دهقان بزرگوار:«ما به طرز عمیقی، سطحی شدیم.» انتقاد با حمله فرق می‌کند. حمله یعنی به سازمان اوج بگوییم که تابه‌حال جنگی ساخته‌ای دیگر نباید اسفندیار بسازی. در اینجا ما ضرورت تغییر را نمی‌شناسیم. در سال‌های اخیر شنیده‌ایم که دیگر سواد، شامل خواندن و نوشتن یا دانستن کامپیوتر نیست بلکه سواد توانایی تغیر است. ما فکرمان را محدود کرده‌ایم به چیزهایی که همیشه می‌دانستیم و نه خودمان تغییر می‌کنیم نه تغیر دیگران را می‌پذیریم. و قائل به فرهنگی می‌شویم که انتقاد نیست، حمله است.

زمانی که فرهنگ اینفلوئنسری وارد جامعه ما شد همه هنرپیشه‌ها هم به این سو روی آوردند. وقتی خط تولید یک کارخانه برنامه دارد چرا برای تئاتر این کار را نکنیم؟ برای انجام یک پروژه ساختمانی باید خاک شناسی کنیم و ذرات خاک را بشناسیم و ظرفیتشان را بسنجیم، ذرات خاک تئاتر، ما اهالی فرهنگ و رسانه هستیم. در این زمان ما نیاز به اتحاد میان خبرگزاری و فرهنگ و مردم داریم. ما در این زمان به اتحاد نیاز داریم.

الان اگر«هفت خان اسفندیار» اتفاق افتاده و اتفاق خوبی است باید همگی درباره آن صحبت کنیم و سعی کنیم آشتی ملی داشته باشیم. من خواننده‌ای لبنانی به نام فضل شاکررا می‌شناسم که زمانی مردم او را بایکوت کرده بودند؛ چون شیخ اثیر به او پول فراوان داده بود تا دیگر نخواند. خاطرم هست که می‌خواستم یک سی دی او را بخرم به من نفروختند. اما الان کنسرت‌هایی برگزار می‌کند و مردم مشتاقانه استقبال می‌کنند و او را بخشیده‌اند.

این مشابه کاریست که ما سال 57 انجام دادیم. من یک زمانی به محسن رضایی گفتم که با هنرمندان این مملکت چه کردید که مجبور به ترک وطن می‌شوند، اینان میراث زنده این وطن هستند و همان‌طور که تخت جمشید را حفظ می‌کنیم باید این هنرمندان هم حفظ شوند. عرض بنده این است که به‌جای فرهنگ سوشال مدیا که زدن و حمله را برمی‌گزیند ما نقد را بیاموزیم و تغیر کنیم و تغیرپذیر باشیم.
انسان‌ها تغیر می‌کنند و شرایط آن‌ها را تغییر می‌دهد بیایید فکر کنیم برای آینده چه برنامه‌ای داریم.

آقای زندگانی درتغیر و پذیرش آن شکی نیست اما نمی‌توان گذشته را نابود کرد. کسی که تغییر می‌کند حداقل باید اعلام کند که پشتوانه اشتباهی داشته و می‌خواهد تغییر کند.

نمایش«هفت خان اسفندیار» مثل نمایش‌های پیشین شما نمونه‌های خارجی نداشت و خودتان باید برای طراحی آن کشف و جست و جو می‌کردید، چگونه به این طراحی رسیدید؟

علی براتی: حتی برای نمایش‌های قبلی هم با وجود نمونه‌های خارجی، اجرایشان در ایران کار سختی بود. با این حال ما را به کپی کردن متهم کردند. اتفاقا باوجود کمپانی‌های قدرتمندی که از کودکی هنر پیشه تربیت می‌کنند، آماده سازی هنرمندان بدون هیچ پشتوانه و تجربه‌ای حتی با شباهت‌های ظاهری کپی تلقی نمی‌شود. این در حالی است که بازیگران ما از قبل آمادگی نداشتند و خیلی حرکات برایشان دشوار بود و بر همین اساس طراحی حرکت متناسب با توانمندی‌های آنان و البته محدودیت‌هایی موجود تغییر پیدا می کرد. مثلا در یکی از صحنه‌های «الیورتوئیست» به‎‌جای حرکات موزون خانم‌ها در کافه، تکان خوردن لباس آن‌ها ‌را جایگزین کردیم. طراحی حرکت در «بینوایان» به همین‌ نحو تغییراتی داشت. در کار«هفت خان اسفندیار» کار سخت‌تر و انتظارات بیشتر شده بود.

وقتی بار اول کاری را انجام می‌دهی همه شگفت زده می‌شوند اما دفعات بعد توقع کار متفاوت دارند و در مقایسه با خودت ایراد می گیرند. طراحی حرکت تورانیان در هفت خان اسفندیار زمانبر بود و مدام اتود زدیم و سعی کردیم به طرحی برسیم که مشابهش نباشد. همیشه با آقای پارسایی طراحی‌ها را ‌ بارها بررسی می‌کنیم، تمرین‌ می‌کنیم تا نتیجه مطلوب حاصل شود. مثلا در صحنه‌ای ورود کشتی سعی کرده‌ام با سورئال کردن فضا، جغرافیای خاصی القا نشود. درباره صحنه‌های نبرد به همین ‌نحو سایه‌ای از یک مبارزه مثل محاصره را نشان دادم تا جذابیتش اثر دوچندان شود.

بیشتر بخوانید:

ذائقه مخاطب تغییر کرده و نمی‌خواهیم این را بپذیریم/ ممکن است بلایی که سر سریال‌های تلویزیون آمد سر شبکه نمایش خانگی هم بیاید

مصوبه اخیر نتیجه‌ای جز افزایش سانسور ندارد/ چه نهادی در حال قانون‌گذاری است؟

کالای فرهنگی چاه نفت نیست که دولت روی آن سیطره داشته باشد/ سپردن نظارت و صدور مجوز شبکه نمایش خانگی به سازمان صداوسیما کاملا غیرحرفه‌ای است

شما از فضاسازی خود شاهنامه هم الهام گرفتید؟ مثل در جایی صحنه از دید سیمرغ است. شما از این فضای ساخته شده توسط فردوسی هم ایده‌ای گرفته‌اید؟

براتی: من هر زمان که متنی را می‌خوانم آن را حرکت می‌بینم و سعی می‌کنم طوری طراحی کنم که مجموعه‌ای از همه نظرات بدیع، خلاق و غیرقابل پیش‌بینی باشد. مثلا در روایت عاشورا من صحنه‌ای درباره حضرت عباس طراحی کردم که بسیار متفاوت است. این‌بار سوژه کمانداران نبودند بلکه یک حرکت نمادین و اشاره به دست‌ها بود و همین باعث شد که در ذهن مخاطب بماند. درباره شاهنامه هم همینطور. البته من مطمئنم که 90 درصد کسانی که این نمایش را دیدند شاهنامه را نخوانده‌اند. خوشحالم که حداقل اطرافیان خودم به‌خاطردیدن این نمایش شاهنامه را تورق کردند.

درگیر روشنفکر نمایی شدیم/ باید لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند/ چرا بازیگران تئاتر نباید پولدار باشند؟

یعنی فرم را تغیر میدهید اما محتوا بی تغییر می‌ماند؟

براتی: بله. وقتی که خیال من مجسم می‌شود و شکل بازی به خود می‌گیرد مناسباتی مثل دوره تاریخی، رنگ، معماری و تم آن حرکت را پیدا می‌کنم. این اتودها در تئاتر و سینما براساس تصورات وجهان شخصی طراح حرکت شکل می‌گیرد و بعد این خیال و تصورات در کارکترها و طراحی‌ها متجلی می‌شود.

پارسایی: به ‌نظر من آقای براتی نه تنها در کارش کپی نکرده بلکه با مررات بسیار از نو طراحی می‌کرد. هیچ کدام از بچه‌های گروه فرم و حرکت آمادگی انجام آن را نداشتند و آقای براتی با بازطراحی مجدد و متناسب با ظرفیت شاگردانش کار را با زیبایی شناسی اثر به سامان می‌رساند.

سربازان آماتور بودند؟

پارسایی:بخش اعظم گروه حرکت جوان وکم‌ تجربه بودند و در یک دوره طولانی از بازی، حرکت و عروسک گردانی آموزش دیدند. اوج خلاقیت آقای براتی در اسفندیار بود که میخواست برای اولین بار با تعدادی بازیگر جوان تازه کار و علاقه‌مند، تصور ذهنی خود را منطبق بر شاهنامه و خواستگاه نمایش نامه و متناسب با زیبایی شناسی‌ای که طراح صحنه و لباس و مدیرهنری مدنظر داشت به اجرا درآورد. بازه تاریخی که برای طراحی صحنه در نظرگرفته شد معماری دوران ساسانی بود. و برای اولین‌بار «آقای دانش اشراقی» اکسسواری به نام تبر-شمشیر را برای گرگسار طراحی کرد.

حالا «آقای براتی» باید با این اکسسوار و بازیگری که قراراست فیگوراتیو روی صحنه حرکت کند، طراحی کند. همین اتفاق در ارتباط با صحنه و نور و ... هم می‌افتد. مثلا چند شمشیر«آقای زندگانی» به خاطر وزن و ابعاد عوض شد که البته سر آخر هم «آقای زندگانی» مجبور شدند به جلسات فیزوتراپی بروند. حالا شما تمرین با ارکستر را هم اضافه کنید. یکی دیگر از ظرفیت‌هایی که آقای براتی تمرین می‌دهند توجه به موسیقی زنده و تغییرات احتمالی است که باید در ریتم‌ مورد توجه قرار گیرد. ما در حوزه حرکت و کارگردانی به یک زبانی مشترک دست یافته‌ایم.. در سوی دیگر ماجرا بازیگر قراردارد. بازیگری آگاه بر بدن و بیان خود که می‌خواهد خود را درمیدانی سخت بسنجد. جایی که بازیگران باید با حرکت و موسیقی هماهنگ عمل کنند و مهارت های فردی خود را به نمایش بگذارند. به این دلیل است که ساخت چنین کاری بیش از یک سال طول می کشد. ارکستر هم سختی های خودش را دارد.

زندگانی: تعریف بازیگری را اسفندیار حتی برای خود ما هم عوض کرد. همیشه می‌گویند بازیگری رهایی است اما در این کار اصلا ما نمی‌توانیم رها باشیم. یک قدم اضافه یا کم در ثانیه مساوی با فاجعه است. من جا دارد که از علی براتی تشکر کنم. من واقعا بخش عمده‌ای از ایست‌هایم را مدیون ایشان هستم. و آقای پارسایی هم به عنوان کارگردان گاهی نکاتی را عنوان می‌کنند که همه چیز را ممکن است تغیر دهد. اتفاقی که دربازیگری در این کار افتاده، را شاید من تا سال‌ها تجربه نکنم. هماهنگی گروه و دغدغه‌مندی مشترک همه اعضا اتفاقی است که در این کار افتاده. فشاری که به لحاظ زمان بندی بر ما وارد است باعث میشود که هیچ شبی کمتر یا بیشتر از یک ساعت و پنجاه دقیقه نشده است.

مشکلی برای خواندن بازیگران زن وجود ندارد؟

پارسایی: خیر قطعات به صورت هم سرایی است.

در بازیگری تازگی محتوای این نمایش، چطور خودش را نشان میداد؟

زندگانی: متریال یک بازیگر، دیالوگ و میزانسن است. یک نمایش دوساعته کلن 18 صفحه است و بین بازیگران تقسیم می‌شود. پس متریال اولیه بسیارمحدود است. دیالوگ‌هایی که با هدف پیشبرد داستان آماده شده است. کاربرای من به نوعی سخت‌تر بود چرا که دو تصویر تاریخی از من در ذهن مخاطب وجود داشت.سریال«مختارنامه» و فیلم«سلیمان». شکستن این تصویرو متفاوت بودن با نقش‌های قبلی برایم سخت بود. من باید جوری اجرا میکردم که هم قهرمانانه و حماسی باشد، هم دارای حدی از بزرگنمایی باشد که برای مخاطب باورپذیر باشد.

فشار خارجی دیگری روی من وجود داشت که خروج یکی از بازیگران از این کار بود. تنها چیزی که به من کمک کرد یک باور قدیمی و اشاره آقای پارسایی بود که از من خواست اسفندیار درون خود را بازی کنم. که در همین راستا زیباترین تعبیر از بازیگری را «مولانا» کرده است:«همه کس در تو اند از عیسی و موسی تا مغول و حضرت محمد(ص) صفت قهر تو صفت نیک تو.»درکتاب خط سوم شمس.

از این تعبیر زیبا از بازیگری استانیسلاوسکی و بعد دیگران، صفحاتی نوشته‌اند. به باور من فردوسی، همه انسان ها را رویین تن میدانسته و معتقد بوده هر آنچه نیاز داشته باشند در اطرافشان وجود دارد. اسفندیار هم قهرمانی وطن و ناموس پرست است که رویین تن است اما ازناحیه ی چشم ضعف دارد.علت این ضعف این است که از تنها نقطه‌ای به نظر فردوسی انسان میتواند مورد اسیب واقع شود چشم است که دریچه ایست برای روح.

من زمان کوتاهی برای ارائه بر روی صحنه داشتم و همچنین تسلط به بدن و نگرانی برای موسیقی هم از دیگر چالش‌های این کار برایم بود. همه این موارد کنار هم قرار گرفت تا من بتوانم اسفندیار درونم را بشناسم. اینجا من متوجه شدم که آنچه درون من می‌جوشد زمانی‌که از ایران می‌روم زود دلتنگ می‌شوم با وجود حضور همسر و عزیزانم، یا زمانی که سرود ملی ایران را می‌شنوم بغض می‌کنم، عشق به میهن است همانطور که برای اسفندیار وجود داشت.این دستاورد من از اجرای نمایش«هفت خان اسفندیار»بود. این عشق به وطن و شاهنامه البته در خانواده من وجود داشت و پدربزرگم به شدت اهل مطالعه بود وشاهنامه چاپ سنگی به بنیاد تحقیقاتی روی شاهنامه اهدا کرده بود.

ورود ما به تیمی که پیش از این با آنها کار نکرده بودیم و بسیار پیش رفته بودند و دارای تجربه بودند مانند ورود به تیمی بود که ماراتنی را شروع کرده بودند و ما باید با یک دوی صدمتر سریع به آنها میرسیدیم. این کار برای من یک فصل الخطاب بود. تاحدی که من میگویم: شاید آخرین کار تئاتر من باشد. من واقعا تمام آنچه را که در این سال‌ها داشتم، بر روی صحنه آوردم. ولی وقتی که من با تیم «آقای پارسایی» که خودش و گروهش هر کدام نمونه شناخته شده‌ای در تئاترهستند کار میکردم میدانستم که شهامت خرج کردن از کارنامه ام، خطرناک نیست و این کار درنهایت موفق خواهد بود. با تمام این که شرایط اجتماعی هشدار دهنده این بود که اسفندیار ممکن است از سوی مخاطبین کم استقبال شود، اما اینطورنبود.

واقعا بر من هفت خان گذشت. انگار که سیاهی ها و فشارهایی بر اسفندیار بود که از زمان شروع این کار بر سرمن آمد. بلاهای فیزیکی و روحی و... . اما چیزی که باعث شد با این مشکلات کنار بیایم این بود که وحشت ازحمله و آنچه که در اسفندیار و من نقطه اشتراک بود. پس از سال‌ها نشدن من آنچه را که در ذهنم بود ددر عرصه بازیگری در تئاتر را توانستم در کنار«حسین پارسایی» و طراحان هنری و سایر دوستان تجربه کنم. حقیقتا توضیح دقیق این‌که چطور به«اسفندیار» رسیدم برایم سخت است. من دستمایه عجیبی نداشتم جز این که سعی کردم بفهمم که فردوسی و اسفندیار چطور فکر کرده اند. من باید برای این کار هرآنچه را داشتم کنار میگذاشتم و با اعتماد کامل به متن و آقای پارسایی و گروه این کار را اجرا می‌کردم.

همیشه می‌گویند بازیگری رهایی است اما در این کار اصلا ما نمی‌توانیم رها باشیم. یک قدم اضافه یا کم در ثانیه مساوی با فاجعه است. من جا دارد که از علی براتی تشکر کنم. من واقعا بخش عمده ای از ایست هایم را مدیون ایشان هستم. و اقای پارسایی هم به عنوان کارگردان گاهی نکاتی را عنوان میکنند که همه چیز را ممکن است تغیر دهد. اتفاقی که دربازیگری در این کار افتاده، را شاید من تا سال‌ها تجربه نکنم. هماهنگی گروه و دغدغه‌مندی مشترک همه اعضا اتفاقی است که در این کار افتاده. فشاری که به لحاظ زمان بندی بر ما وارد است باعث میشود که هیچ شبی کمتر یا بیشتر از یک ساعت و پنجاه و دقیقه نشده. مشکلی برای خواندن بازیگران زن وجود ندارد؟

پارسایی: خیر قطعات به صورت هم سرایی است.

درگیر روشنفکر نمایی شدیم/ باید لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند/ چرا بازیگران تئاتر نباید پولدار باشند؟

علی براتی



مخاطب آمده تا رویین تنی به نام اسفندیار را ببیند که در ذهنش بوده، شما در بازی میگویید که: «رویین تنی وجود نداشت و من در گدازه ای رفتم و سعی کردم رویین تنی را از آن در بیاورمدراین مسیر شما چیزهایی را از دست بدهید. چون صحنه تئاتر دقیقا نقطه مقابل چیزیست که میگویید یعنی بازی درونی از طبقه سوم دیده نمیشود. حرکاتی اگزجره و بزرگ دارید که باید هم قابل رویت وهم باور پذیر باشد. شما خارج از تمرین روتین کار خاصی هم می‌کردید. مثلا مدیتیشن یا شیوه خاص خودتان؟

زندگانی: خیر نمی‌شود شیوه‌مند با این کار برخورد کرد. رهایی که عرض کردم از جنس تسلط است. من در تمام نوروز تنها بودم و روزی دو سه ساعت در آموزشگاه جلوی آینه، اشعار را تمرین میکردم. در حالیکه روی صحنه فقط ده درصد از این تمرینات به کار می‌آید. روی صحنه و دکور عظیم بازیگر گم میشود. در نقش «مسلم بن عقیل» برای سریال «مختار» از من پرسیدند که چطور بازی کردی من گفتم:« نمی‌دانم» درباره «اسفندیار» هم می‌گویم:«نمی‌دانم»

پارسایی: این همان فصل مشترکی است که میان «امین زندگانی » و «اسفندیار» بوجود آمده است. شاید بعدها بتواند توصیف کند. این را «بانیپال شومون» هم به من میگوید: فقط میدانم که گرگسار هستم و شب و روز با او زندگی می‌کنم و هر آنچه لازم است برای این نقش به کار می برد. سایر بازیگران با شخصی سازی دریافت هایشان را از کارکتر به نمایش می گذراند.

در بازیگری تئاتر شما باید در صحنه با سیصد نفرهمزمان هماهنگ شوی که با بازی برای سریال و فیلم فرق میکند.

امین زندگانی: من همیشه میگویم بازیگری مثل 0 و1 کامپیوتریا خاموش و روشن شدن سریع چراغ است. و من هر لحظه امین زندگانی‌ام و هر لحظه نقش‌ام همانطور که معلوم نیست چراغ کی روشن است یا خاموش. در لحظه‌ای که من می‌گویم:«من اسفندیارم» دیگر امین زندگانی نیستم. همچنین به ریتم و هماهنگی تیم که اگر یک نفر فالش باشد بقیه کار بهم می‌ریزد.

این‌طورمی‌توانم توضیح دهم که، روایتی است منسوب به استاد عزت الله انتظامی که برای فیلمی که 5 روز کارداشته پرسیدند چقدر دستمزد می‌خواهید و درجواب گفته بودند:« پول کامل یک فیلم چون این پنج روز محصول سی سال زندگی من است.»

آنچه من روی صحنه ارائه می‌دهم نتیجه اندوخته‌ای دوردست است. می‌دانیم در تاریخ ما خوراک فرهنگی‌ای وجود دارد که قابلیت اجرا شدن نمایش‌های دیگری از این دست را دارد. به‌نظر من«اسفندیار» به همت اوج حالا با هر سابقه فرهنگی راهی را باز کرد که کاررا برای آیندگان بسیار ساده کرد. حالا آن‌ها می‌دانند که با شاهنامه باید در حد «هفت خان اسفندیار» برخورد شود تا مردم آن را بپذیرند. «ژان کلود کریر» وقتی به ایران آمد از اهالی فرهنگ ما سوال کرد:«چه کسانی هزارو یک شب را خوانده اند؟» تعداد نفراتی که دست بلند کردند بسیار محدود بود این برای جماعت روشن فکرما فاجعه است. وقتی بزرگترین ماخذ و مرجع فیلم نامه نویسی ما در تاریخ دنیا «هزارویک شب» است و تمام تکنیک های سینمای دنیا را دارد و حتی «آقای بیضایی» هم در«فیلم باشو،غربیه کوچک» میگوید:« به هزار و یک شب رجوع کردم.» یعنی که ماچه‌قدر از فرهنگمان دور شده‌ایم و غفلت کرده‌ایم. ما به دلیل این که می‌خواستیم بگوییم به روزیم از گذشته خود فرار کردیم.

درگیر روشنفکر نمایی شدیم/ باید لذت تماشاگر تئاتر و فوتبال برابری کند/ چرا بازیگران تئاتر نباید پولدار باشند؟

امین زندگانی

وصل آخر نمایشنامه شما با عطار به پایان می‌رسد. می‌شود در این رابطه توضیح دهید؟

پارسایی: من علاقه‌مند بودم که اسفندیار بتواند از حماسه به سمت عرفان حرکت کند و به فرهیختگی شخصیت برسد .من قائل به این بودم که اسفندیار از نقطه عزیمت به رستگاری برسد و این موضوع برای مخاطب قابل لمس باشد. همه ما در روزگار خود هفت خان‌هایی داریم که کسی دستگیر ما نیست جز اراده و ایمان و خود باوری ملی تا محل اتکای به خود باشیم. من در شاهنامه خداجویی و اتکا به خود را مبنایی قراردادم که اسفندیار به کمک آن بتواند به هفت شهر عشق برسد و خود سیمرغ و دستگیر خود شود. نگته بعدی این که علاقه‌مند بودم که مهر مادرانه را برای اسفندیار به نمایش بگذارم. می‌خواستم که به وجوه عاطفی شخصیت بپردازم و بیان کنم که حتی اگر رویین تن باشی باز هم مادری هست که نفس های دلشورانه دارد و گردنبند کیانی را که نشانه ای از تقدس است طریق برای مقابله با سیاهی و اهریمن به او هدیه می کند. مادر در اینجا نماد خورشید است و باعث رهایی از انجماد می‌شود.

اسفندیار از سیاه چال و ازپایین ترین نقطه زمین به خاطر ظلم پدر به نور میرسد این مسیر خود شناسی و رستگاری است.

پارسایی:حکمت اصلی همان است با نگاهی آزاد ومستقل و این آغازگر بازنگری گروه در درام و ترانه سرایی و موسیقی بود. ساختن این گونه آثار نیاز به زمان وظرفیت دارد و همین طور همراهی و کمک محققان و شاهنامه پژوهان که روزی بتوانیم به عنوان یک اثر ملی شاخص در عرصه بین الملل عرضه‌اندام کنیم.

گفت‌و‌گو با بازیگران نمایش هفت‌خان اسفندیار

گفت‌و‌گو با بازیگران نمایش هفت‌خان اسفندیار

هفت‌خان رمزگشایی تاریخ

دشمنی دیرباز ایران با توران که ریشه در داستان فریدون و سه پسر او دارد، زمینه‌ساز بسیاری از داستان‌های شاهنامه است. یکی از آنها، هفت‌ خان اسفندیار و سفری پرفرازونشیب به سوی توران است. اسفندیار از طرف پدر مامور است تا خواهران خود(همای و به‌آفرید) را که اسیر ارجاسب هستند و توسط او به توران برده شده‌اند به ایران بازگرداند.

دشمنی دیرباز ایران با توران که ریشه در داستان فریدون و سه پسر او دارد، زمینه‌ساز بسیاری از داستان‌های شاهنامه است. یکی از آنها، هفت‌ خان اسفندیار و سفری پرفرازونشیب به سوی توران است. اسفندیار از طرف پدر مامور است تا خواهران خود(همای و به‌آفرید) را که اسیر ارجاسب هستند و توسط او به توران برده شده‌اند به ایران بازگرداند.

نویسنده رضا آشفته - گروه فرهنگ و هنر

این روایت داستانی جذاب اما کمترشناخته‌شده از شاهنامه فردوسی که بیش از ۱۵۰ صفحه از این اثر منظوم را به خود اختصاص داده و به مخاطب کم‌اطلاع یادآور می‌شود که اسفندیار رویین‌تن نیز همچون رستم، هفت خان پرفرازونشیب را از سر گذرانده است، دستمایه‌ای برای حسین پارسایی شده تا نمایش موزیکال جدیدش را بر پایه این روایت بپروراند و در برداشتی آزاد با به‌روز رسانی معنا به نوعی تاریخ را رمزگشایی کرده است.پارسایی این نمایش را که محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج با مشارکت شرکت نور تابان و همکاری بنیاد فرهنگی ــ هنری رودکی است همچنان در تالار وحدت روی صحنه دارد. امین زندگانی در نقش «اسفندیار»، امیررضا دلاوری در نقش «پشوتن»، محسن حسینی در نقش «جاماسب‌پیشگو»، از بازیگران نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» هستند که با آنها گفت‌و‌گو کردیم.

امین زندگانی، بازیگر نقش اسفندیار:
اسفندیار، نخستین تجربه تاریخی‌‌ام در تئاتر است
امین زندگانی این روزها تجربه جدیدی را در تئاتر طی می‌کند. حضور او در نقش پهلوانی رویین‌تن به نام اسفندیار در نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» با چهره‌ای متفاوت از آنچه تاکنون از او دیدیم، جذابیت‌های بسیاری ایجاد کرده بود. هرچند این نقش خاص و منحصر به فرد از نگاه مخاطب، برای او با چالش‌های زیادی همراه بود. چالش‌هایی که او معتقد است حضور تیم حرفه‌ای و همدلی گروه بازیگران از بار آن تاحد زیادی کاست به نحوی که هر شب می‌تواند این کار سنگین را به بهترین شکل ممکن روی صحنه بیاورد. در این ارتباط گفت‌وگویی با او انجام دادیم.

نقش جذابی را در نمایش پارسایی انتخاب کردید. چه شد تصمیم گرفتید با گروه نمایشی هفت‌خان همراه شوید؟
من سال‌هاست با آقای حسین پارسایی آشنایی دارم. در چندین پروژه هم قرار شد با ایشان همکاری داشته باشم؛ اما هر بار به دلایل گوناگون این همکاری شکل نگرفت. تا این که یک روز ایشان برای حضور در تئاتر «هفت‌خان اسفندیار» با من تماس گرفتند و پیشنهاد بازی در یکی از نقش‌ها بجز اسفندیار را به من دادند. با توجه به این که درگیر پروژه دیگری بودم و نتوانستم در خدمت ایشان باشم، اما چند روز بعد کار قبلی‌ام به تعویق افتاد و وقتی دوباره پیشنهاد بازی در تئاتر «هفت‌خان اسفندیار» به من پیشنهاد شد قبول کردم. این بار به من نقش اسفندیار پیشنهاد شد. شروع کار من نیز از روزهای پایانی بهمن سال گذشته بود و سعادت آن را داشتم تا با این گروه حرفه‌ای کار کنم.

در آثار سینمایی در نقش‌های تاریخی بازی کرده ‌اید و موفق هم بودید، اما تاکنون در نمایش کار تاریخی از شما ندیده بودیم. از تجربه بازی تاریخی روی صحنه تئاتر بگویید.
بله، این نخستین تجربه نقش تاریخی من در تئاتر است. تا قبل از حضور در «هفت‌خان اسفندیار» تمام تجربیات تاریخی من تصویری بود و طبعا بازی در نقش یک شخصیت تاریخی در قالب تئاتر و حضور در تالار وحدت کاری متفاوت‌تر است. نقشی بسیار سنگین بود و اگر مهندسی پشت صحنه و همکاری درجه یک همه گروه نبود شاید نمی‌توانستم از پس این نقش بربیایم. خوبی گروه این است که همه یکدست و یکدل هستند. حواس‌شان به هم هست و در این زمینه به همدیگر بسیار کمک می‌کنند و از این طریق نکات خوبی انتقال داده می‌شود. بازیگران برای هم پیشنهادهای خوبی دارند تا روند کار به خوبی پیش برود. این ویژگی در کنار تیم خوب کارگردانی بسیار کمک‌کننده بوده. همه دست به دست هم داده‌اند تا این اجرای سنگین با بالاترین کیفیت هر شب روی صحنه برود. جالب است بدانید یک تیم تقریبا ۱۰۰نفره هم پشت صحنه در حال کار است تا هر شب یک نمایش منسجم را روی صحنه بیاورد.

نقشی خاص و تاثیرگذار داشتید، به هرحال اسفندیار یکی از پهلوانان رویین‌تن شاهنامه است، برای رسیدن به این نقش چقدر تلاش کردید؟
همواره بر این باورم وقتی یک تیم تحقیقاتی پشت فیلمنامه و نمایشنامه‌ای قرار دارد و اسامی بزرگ و مشاورهای بزرگی نیز در آن دیده می‌شود؛ دیگر بازیگر نیاز نمی‌بیند بخواهد در این زمینه تحقیقی فراتر داشته باشد. هدایت آقای پارسایی به همراه متن خوب، برای من به اندازه کافی ماخذ مطمئنی بود تا نیاز نداشته باشم برای اسفندیاری که روی صحنه می‌بینید کار تحقیقاتی ویژه‌ای انجام دهم. بازیگر همین که لایه‌های مستتر در دیالوگ‌ها، سکوت‌ها و اتفاقات را با راهنمایی کارگردان و نقطه‌نظراتی که نویسنده دارد درک و پیدا کند می‌تواند آن را به خوبی به اجرا درآورد. من هم امیدوارم در این نمایش توانسته باشم ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنم.

یعنی شما برای آن که به نقش اسفندیار برسید با چالش خاصی مواجه نشدید؟
چالش در سبک اجرا و نظم اجرا داشتم که نیاز به انرژی بسیار زیادی دارد. توان خاص فیزیکال و توان روحی و روانی ویژه‌ای می‌خواهد که من به تدریج به آن نزدیک شدم تا بتوانم به آنچه مورد نظر کارگردان است برسم و با نقش ارتباط برقرار کنم. از این رو در طول تمرین‌هایی که انجام شد توانستم بهتر و بهتر اسفندیار را بشناسم و با این نقش آشنا شوم.

یکی ازاتفاقات جالب این نمایش موزیکال‌بودن آن است. چون برخی منتقدان این توقع را داشتند که از همان اشعار فردوسی در کار استفاده شود.ریسک موزیکال‌شدن اثر شاهنامه را چطور دیدید؟
آقای حسین پارسایی نگاه خوبی به این کار دارد و معتقد است کار را باید به کاردان سپرد و آقای کوهستانی با توجه به تجربه کارگردان، حضور مشاوران، آهنگسازی همچون پوریا خادم و رهبر ارکستری همچون بردیا کیارس توانست وزن اشعار و قافیه‌ها را به بهترین شکل ممکن به کار نزدیک و شبیه کند و تماشاگر امروز هم به هرحال آنچه روی صحنه می‌بیند را به عنوان قرارداد می‌پذیرد. ضمن این که همه کسانی که در این پروژه حضور دارند در کارشان بسیار حرفه‌ای هستند و قاعدتا قبل از آن که کار به اجرا برسد این نگرانی‌ها مرتفع شده و درصد ریسک آن پایین آمده است. اما همیشه سلیقه مخاطبجزو ناشناخته‌ترین بخش‌های یک اثر بوده. تا اثر روی صحنه نرود و ساخته و ارائه نشود، نمی‌شود گفت یک کار مسیرش را تا چه میزان درست پیش رفته و در هر صورت این موضوع ویژگی کار ماست.

برخی بر این عقیده‌اند که نسل امروز تمایلی به ادبیات کهن و آثار کلاسیک نداشته و استقبالی از این آثار ندارند. علاقه‌مندم بدانم نظر شما چیست؟ آیا دوره پرداختن به ادبیات کهن تمام شده است؟
«هفت‌خان اسفندیار» این وحشت را از بین برد و نشان داد استقبال از سوی مخاطب وجود دارد. در هر صورت شما نمی‌توانید یک اثر بزرگ را با پروداکشن کوچک روی صحنه ببرید. پرداختن به هر اثری باید به اندازه خودش باشد. اگر «بینوایان» موفق بود به این دلیل بود که در اجرای آن، بزرگی رمان رعایت شده است. شاهنامه اثر کوچکی نیست که در قالب‌های کوچک‌تر به آن ورود کرد. برای همین اگر بخواهیم در قالب‌های کوچک‌تر ورود کنیم موفق نخواهیم بود، سرمایه‌گذارهای خرد به نتیجه مطلوب مالی نخواهند رسید و تجربه خوبی روی صحنه نخواهند داشت. ضمن این که باید بین مخاطب امروز و این آثار کهن زبان مشترکی پیدا کرد تا ارتباط برقرار شود. یک بخش آن زیبایی‌های بصری است که هزینه‌بردار هستند تا از این طریق بتوان تماشاگر را ترغیب به دیدن کرد. در نتیجه با شاهنامه باید مدل شاهنامه برخورد کرد. اگر این طور نباشد باعث دلزدگی مخاطب خواهد شد. افراد توانمند وارد کار شوند هم سرمایه‌‌گذاران راغب خواهند شد در این زمینه ورود داشته باشند و هم افراد کار بلد دیگری که تصور می‌کنند جای کار وجود ندارد هم ورود خواهند کرد تا با بالاترین استانداردها به ساخت آثار ماندگار بپردازند. در این شرایط نه‌تنها من بلکه بازیگران بسیاری نیز به رقابت خواهند پرداخت تا بتوانند در این آثار حضور داشته باشند و نام خود را با چنین آثار قوی‌ای در تاریخ هنر ایران ماندگار سازند.

امیررضا دلاوری، بازیگر نقش پشوتن
مردم هفت‌خان اسفندیار را تبلیغ می‌کنند
امیررضا دلاوری در نمایش «هفت‌خان اسفندیار»، نقش پشوتن، برادر اسفندیار را بر عهده دارد. او بازیگری است که سال‌ها بازی‌های متفاوتی را در گروه‌های مختلف انجام داده و این‌بار در نمایش موزیکال همچنان بر این تفاوت نگاه و بازی تاکید می‌کند و ما به همین انگیزه پای صحبت‌های او نشستیم.

آقای دلاوری پیش از این‌که متن را بخوانید چقدر با شاهنامه درگیر بودید؟
در حد معمول و معقول فردوسی را کمتر کسی هست که نشناسد و این‌که اشراف کاملی نسبت به شاهنامه خیلی‌ها نداشته‌باشند برای خیلی این مسأله است که مگر هفت‌خان فقط برای رستم نبود. من هم مثل خیلی‌ها از هفت‌خان اسفندیار اطلاعی نداشتم، فقط می‌دانستم اسفندیار هم هفت‌خان داشته مثلا از شخصیت پشوتن و گرگسار به شکل واقعیش چیزی نمی‌دانستم. زمانی که این نمایشنامه را خواندم متوجه شدم که پشوتن و گرگسار هم وجود داشتند اما نمی‌توانم بگویم یک شناخت نسبی از شاهنامه داشتم، چون شاهنامه خیلی عظیم است و مثل یک رمان نیست که بگویم یک‌بار خواندم چیزهایی دستگیرم شد و شخصیت‌ها را شناختم آن‌قدر شخصیت‌های متنوعی دارد که به نظرم دانستن و شناختن شاهنامه کار هرکسی نیست. آدم‌هایی که خیلی اهل مطالعه روی شاهنامه هستند فقط داستان‌ها را می‌شناسند و من در نمایشنامه به ریز داستان اسفندیار پی بردم.

پس از خواندن نمایشنامه و مشخص شدن نقش‌تان، چقدر برای شما این جاذبه به‌وجود آمد تا آن را بپذیرید؟
نقش به لحاظ متری نقش بزرگی نیست اما عمیق است شاید اگر کارگردان دیگری بود یا کار دیگری بود من این نقش را نمی‌پذیرفتم اما اینجا کاراکتر نه‌تنها دوست‌داشتنی که برای من چالش‌برانگیز هم شد. پیش از این چند کار با جناب پارسایی داشتم و این رفاقت شغلی باعث شد تا کار را بپذیرم. از سوی دیگر همکاری با سایر عوامل مجموعه و بازیگران نیز بسیار خوشایند بود. خود شاهنامه مهم‌ترین چالش پیش رو در این نمایش بود.

به‌نظر شما تاچه حد روی شاهنامه و قهرمانان ایرانی کار صورت گرفته‌است؟
شاهنامه و شخصیت‌های ایرانی در تئاتر و تلویزیون خیلی مهجور مانده‌است؛ شاید اجازه کار روی قهرمانان ایرانی داده نمی‌شود. شاید جدی‌ترین کار در عرصه شاهنامه همین هفت‌خان اسفندیار پارسایی باشد. امیدوارم بعد از این اتفاقاتی بیفتد تا بیشتر درباره شاهنامه بشنویم.

چالش‌های پیش روی شما در این کار چه چیزهایی بودند؟
علاوه بر این‌که خود درک مطالب شاهنامه جزو دشواری‌های کار بود؛ یکی از چالش‌های پیش رو در این کار برای من به‌عنوان شخصیت پشوتن این بود که بتوانم به شکل زنده با یک گروه ۶۰ نفری و یک رهبر ارکستر قوی و گروهش مانند بردیا کیارس هر شب روی صحنه به ایفای نقش بپردازم.

آیا در کارهای قبلی با موسیقی و آواز روی صحنه تاکنون تجربه شخصی داشتید؟
در دو، سه کار از آقای کیانی روی صحنه آواز خوانده‌ام، در بیداری خانه نسوان پشت صحنه تنبک می‌زدم و آواز می‌خواندم یا در اهل قبور در پشت صحنه سه تار می‌زدم. در نمایش حسن سنتوری که در سال‌های ۸۰ ــ ۷۹ در لاله‌زار و تئاتر‌شهر بخش نمایش سنتی برگزار شد من به‌عنوان تارزن نقش داشتم و هم ساز می‌نواختم و هم در نمایش می‌خواندم. نمایش هفت کردار به‌عنوان شخص متفکر دربار و جنگجوی عاشق‌پیشه در صحنه‌ساز می‌زدم و می‌خواندم، البته یک گروه موسیقی زنده نیز در کار وجود داشت که دیده نمی‌شدند اما در لحظاتی که من اجرا می‌کردم گروه موسیقی ساکت بودند و من می‌نواختم اما این کار در نقش پشوتن از تمام کارهای قبلی چالش‌برانگیز‌تر بود، البته من موسیقی را به شکل حرفه‌ای دنبال نمی‌کنم یعنی هرگز با گروهی موسیقی آلبومی منتشر نکرده‌ام، کنسرت نداده‌ام یا یک آلبوم شخصی موسیقی را ارائه نداده‌ام اما این باور را دارم که ساز و آواز و ورزش مکمل بازیگری هستند و یک بازیگر باید ورزشکار خوبی باشد و موسیقی را نیز به درستی فرا بگیرد. اگرچه بازیگران همیشه کار موزیکال انجام نمی‌دهند اما موسیقی به ریتم صحیح بدن و ریتم صحیح کلمات در صحنه کمک شایانی می‌کند. بدن آماده یک بازیگر در بازیگری نیز بسیار مهم است.

در کار هفت‌خان اسفندیار همه چیز سنگین است، گریم سنگین و لباس‌های سنگین. چگونه با این مقوله کنار می‌آیید؟
اساسا کار گروهی همین است، البته این‌که عوامل کار آقای پارسایی همه‌شان جز من درجه یک هستند و به همدیگر کمک می‌کنند بسیار در این مورد راهگشا بود، البته زحمات آقای مهرداد بابایی برای آواز، آقای نجفی طراحی نور و آقای دانش طراح صحنه را نباید در این مورد دست‌کم گرفت که اگر کمک یکایک اعضای پشت صحنه و گروه کارگردانی نبود هرگز این مهم به‌این شکل اتفاق نمی‌افتاد.

با توجه به چیزهایی که گفته شد یعنی شما به یک رضایت نسبی از کار رسیده‌اید؟
بله. قطعا همین‌طور است، وگرنه هیچ‌کدام از بازیگر‌ها تحمل این موضوع را نداشتند که یک کار را سه ماه به‌طور مستمر اجرا بروند. داشتن یک گروه حرفه‌ای و درجه یک باعث می‌شود که بازیگر احساس خمودگی و خستگی نکند و من هنوز از اجراها خسته نیستم.

همدلی و همکاری در اجرا به چه صورت بود و چگونه بازیگران به یکدیگر کمک می‌کردند؟
علاوه بر این‌که همه ما به نظر آقای پارسایی اهمیت می‌دادیم و ایده‌های آقای براتی به عنوان طراح حرکت بسیار راهگشا بود، اما دوستان بازیگر نیز به همدیگر کمک می‌کردند. مثلا آقای امین زندگانی وقتی از بیرون به بازی من نگاه می‌کرد، اگر نکته‌ای به ذهنش می‌رسید که بازیگری من را بهتر می‌کرد، آن را به من می‌گفت و من نیز متقابل چنین کاری را برای امین انجام می‌دادم. همه بازیگران به همدلی و کمک به هم اهتمام داشتند.

تجربه در این کار را نسبت به تجربه کارهای قبلی خود چگونه ارزیابی می‌کنید؟
من در حدود بیست و هفت، هشت سال است که بازیگر هستم و در ژانر‌های متفاوتی بازی کرده‌ام اما این تجربه‌ای جدا از سایر کارهای من است. ‌‌اگرچه در ابتدا با کمی تردید به این کار پیوستم اما امروز خیلی خوشحالم که بازی در این کار را قبول کردم. حال بچه‌ها در پشت صحنه خوب است.

با سایر بازیگران و عوامل نیز که صحبت کردیم آنها هم تجربه مشابه شما را داشتند. شاید در ایران چنین تجربیاتی کمتر به دست بیاید اما از صحبت‌های مجموعه عوامل کار به نظر می‌آید آنها همه از کار راضی بوده‌اند و این به مثابه پیاز داغ چیزی را زیاد کردن نیست چون همگی بر رضایت از کار اتفاق نظر دارند.
دقیقا همین‌طور است. من شخصیتی صریح دارم و اگر از کاری راضی نباشم، حاضر به مصاحبه نیستم کما این‌که پیش از این نیز چنین اتفاقی افتاده‌است. با این حال درباره این کار باید بگویم قبل از آن‌که به اجرا برود به دلایلی که خود شما نیز در جریان هستید با چالش‌هایی روبه‌رو بوده‌است؛ ولی از زمانی که اجرا شروع شد من هنوز کوچک‌ترین کامنت منفی نگرفته‌ام و این سبب می‌شود حال بازیگر روی صحنه خوب باشد.

آیا این چشم‌انداز وجود دارد که این پروژه ادامه داشته‌باشد؟
ان‌شاءا.... تا نظر آقای پارسایی چه باشد.

به نظر شما آقای پارسایی یا دیگران این کار را ادامه می‌دهند؟
نمی‌دانم اما به هر حال اگر کسی بخواهد این کار را انجام بدهد، باید اشراف کامل به شاهنامه داشته‌باشد و به فردوسی وفادار بماند. کاری تمیز را به صحنه ببرد یا حتی در قالب فیلم، فرقی نمی‌کند. من واقعا هنوز نمی‌دانم چرا کارهایی از این دست انجام نمی‌شود یا اجازه کار به آنها نمی‌دهند.

شما فکر می‌کنید اجازه نمی‌دهند، توانش نیست یا عقیده‌ای برای انجام این کار وجود ندارد؟
من فکر می‌کنم عقیده‌اش در خیلی‌ها وجود دارد اما اجازه وجود ندارد. وقتی اجازه ندهند، بودجه کافی نمی‌دهند. این کار اسطوره‌ای، تاریخی و فرهنگی است و ساختار و اسکلت‌بندی هزینه‌بری دارد و به همین دلیل امکان انجام ندارد.

آیا می‌پذیرید که دیدن چنین کارهایی حال مردم را خوب‌تر می‌کند؛ اساسا تئاتر رسالتش حال خوب مردم است که با کمترین هزینه تلاش در بهبود حال مخاطبش دارد؟
باید همین‌طور باشد اما به نظر می‌آید آن چیزی که اصلا مهم نیست حال خوب مردم است. این کار بسیار هزینه‌بر بوده و تبلیغات فراوانی برای آن شده‌است اما بیش از هر چیزی خود مردم بودند که آن را تبلیغ و به یکدیگر برای تماشا معرفی کرده‌اند. اگر شما یک سری به صفحه‌های اینستاگرام بزنید متوجه می‌شوید خود مردم دارند این کار را تبلیغ می‌کنند.

به نظر شما این نوع جریان‌ها به عمومی‌تر شدن تئاتر کمک می‌کند؟
بله همین طور است. به نظرم باید تئاتر به شکلی باشد که هم عوام، و هم همکاران تئاتری آن را بپسندند. این کار لزوما برای مخاطبان شاهنامه طراحی نشده و به لحاظ بصری نیز لذت‌بخش است؛ بنابراین هر کسی می‌تواند از آن لذت ببرد.

همین مورد که با انرژی پای کار ایستاده‌اید، برای شنونده نیز مطلوب است مطلوب به این معنا که شما زحمت کافی را برای کار خود کشیده‌اید. این انرژی که شما تولید کرده‌اید، سبب می‌شود هر دو طرف یعنی عوامل تئاتر و تماشاچی راضی باشند و همین، یک انرژی ادامه‌دار را به تماشاگر منتقل می‌کند که سبب حال خوب او پس از دیدن اجرا می‌شود؛ ادامه‌دار به این معنی که او در ذهن خود آن را تحلیل می‌کند و منجر به فرهنگ سازی می‌شود؟
دیدن این کار برای بسیاری از مخاطبان به این شکل بوده آنهایی که با شاهنامه آشنایی نداشتند، حداقل بعد از دیدن این کار یک بار متن هفت‌خان اسفندیار را در شاهنامه خوانده‌اند و بسیاری از آنها بعد از خواندن شاهنامه برای بار دوم به دیدن این کار آمده‌اند و در واقع این خود یک مسیر فرهنگ‌سازی است.

در پایان اگر نکته‌ای مانده‌است را بفرمایید.
نه ممنون تا اینجا درباره این تئاتر، همه صحبت‌هایمان را کردیم. امیدوارم دست‌اندرکاران بیش از این مسئولیت‌پذیر باشند و تئاتر را بیشتر حمایت کنند؛ چون این اتفاق خیلی کم رخ می‌دهد،با این‌که بسیاری از مردم جذب تئاتر شده‌اند اما مسئولان حمایت کافی را از تئاتر نمی‌کنند.

محسن حسینی، بازیگر نقش جاماسب در «هفت خان اسفندیار»:
کار با متون ایرانی وسوسه‌‌انگیز است
من از طرف آقای حسین پارسایی که مدت‌ها تمایل به همکاری با یکدیگر را داشتیم، دعوت شدم و این نقش را پذیرفتم و به‌هرحال فرصت بسیار خوبی بود. در «هفت خان اسفندیار» نقش جاماسب، پیشگوی دربار گشتاسب را به عهده دارم. او یکی از شخصیت‌هایی است که در ۱۶۸صفحه شاهنامه از او نام برده می‌شود و در سه بخش از نمایش حضور دارد و با گویی که در دست دارد، پیشگویی آینده را انجام می‌دهد. معمولا هر نقشی به من پیشنهاد شود درباره آن جست‌وجو و مطالعه می‌کنم و به شاهنامه و بخش هفت خان اسفندیار مراجعه کردم و پذیرفتم با گروهی از بازیگران، گروه ارکستر، طراحان بسیار خوب و بچه‌های پشت‌صحنه این کار را انجام دهیم و فکر می‌کنم کار بسیار وزینی شده است. سال‌ها بود که دوست داشتم سمت شاهنامه بروم، کما این‌که به‌دلیل این‌که کارگردانی نیز انجام می‌دهم آخرین کارم «جنگ‌نامه غلامان» بهرام بیضایی در تئاترشهر بود. قبلا به سمت داستان‌های هزارویکشب «شهرزاد و هفت قصه‌اش»، اسطوره‌های یونان باستان، مده‌آ و اورفه رفتم و در نمایشنامه‌های فرنگی خیلی حضور داشتم و در آثار نمایشنامه‌های ایرانی کمتر بودم. به‌رغم سال‌ها زندگی در خارج از کشور مدتی است که روی آثار ایرانی تمرکز کردم، چون آثار و موضوعات بکر و ارزنده بسیاری داریم اما به‌ظاهر توانایی آن را نداریم که یک اقتباس تئاتری خوب از آن داشته باشیم. می‌دانستم آقای پارسایی در حال تمرین روی نمایش هفت خان اسفندیار هستند و وقتی مرا دعوت به کار کردند، به‌عنوان یک بازیگر برایم وسوسه‌‌برانگیز بود که بتوانم با متون ایرانی کار کنم. حتی کار بعدی من نیز ایرانی است و در دوران مشروطه می‌گذرد و معتقدم خودمان خیلی سوژه داریم. البته قبلا به خودم قول داده بودم که کار کوتاه انجام ندهم اما با نگاهی متوجه شدم بخشی از کار هستم و آقای پارسایی گفت که جاماسب برایش کلیدی است. بنابراین پذیرفتم اما این کار استثنا بود. به‌جز این، مطمئن بودم که هفت خان اسفندیار نیز مانند دیگر آثار آقای پارسایی مانند «بینوایان» یا «اولیور توئیست» پرمخاطب می‌شود. به‌رغم این‌که هفت خان اسفندیار جذابیت بصری خوبی دارد، فکر می‌کنم مخاطبان اثر، دغدغه مسائل امروزی را هم دارند. هفت خان اسفندیار دیدگاه بسیار خوبی نسبت به آثار ایرانی در ذهن مخاطب به‌جای می‌گذارد. در این اثر نمایشی جنگ ایران و توران نمایش داده شده و به‌هرحال همیشه در طول تاریخ از زمان مادها تاکنون این کشمکش‌ها، جنگ‌ها و درگیری‌های منطقه‌‌ای برای حفظ و نگهداری این سرزمین وجود داشته است. بهترین سوژه‌ برای کارگردانان تئاتر آثار شاهنامه است، چون نیاز به دراماتورژی قوی دارد و فکر می‌کنم با هفت خان اسفندیار مشخص می‌شود که می‌توانیم اقتباس تئاتری را دنبال کنیم و چه‌بسا روی سینماگران ما تأثیر بگذارد تا از آثار خودمان اقتباس سینمایی داشته باشند. بسیاری از دانشجویان تئاتر در دانشکده‌ها دنبال فلوریان زلر و نویسندگان درجه ۴ و ۵ هستند و شاهنامه موجب می‌شود که جوانان دنبال این آثار خارجی نباشند و نوعی بازخوانی از آثار ایرانی مانند شاهنامه داشته باشند. به‌هرحال هفت خان اسفندیار نوعی برداشت آزاد است، چون تمام بندهای آن براساس شاهنامه نیست و داستانی است که آقای کوهستانی با آن همراه بوده و اجرای آن مربوط به جذابیت تصاویر، موسیقی، طراحان و بازیگران است. انتخاب بازیگر در این نمایش سخت بود، چون خیلی از بازیگران باید همراه با ارکستر هماهنگ بخوانند.
این‌طور نیست که تمام تصویر در ذهن کارگردان شکل گرفته باشد و به‌هرحال آقای پارسایی بعد از شش ماه کار را با همکاران و طراحان خود و دستیاران ورزیده‌اش مانند آقای علی براتی به‌عنوان طراح حرکات، مونا صوفی دستیار اول و برنامه‌ریز، بردیا کیارس مسئول ارکستر و پوریا خادم(آهنگساز) توسعه بخشید و ناظر کلی این پازل است که بازی‌ها هماهنگ باشد. علاوه‌براین، کلمه «هفت» قدسی است، چون هفت‌اقلیم، هفت شهر عشق، هفت بار طواف کعبه داریم و نوع روایت متن و موسیقی به کارگردان در هفت خان اسفندیار چیدمانی می‌دهد که در طراحی از آن استفاده کند. تفاوت «هفت‌ خان رستم» با «هفت خان اسفندیار» این است که رستم در شاهنامه شخصیتی تخیلی و قهرمان دارد اما اسفندیار از دستگاه سلطنتی گشتاسب (پدرش) برآمده است. به‌هرحال معمولا در دستگاه سلطنتی شخصیت‌هایی مانند جاماسب که رازدار و پیشگو هستند، وجود دارند. یکی دیگر از تفاوت‌های اسفندیار با رستم این است که یکتاپرستی و دین زرتشت را گسترش می‌دهد که البته در اجرای نمایش چندان به این موضوع اشاره نشده است. ما جزو اولین امپراتوری‌های جهان بودیم و معمولا شکل‌گیری هر امپراتوری ساده نیست و با جنگ‌هایی همراه است و به نظرم این سیر تاریخی همیشه بوده و هست. معتقدم شکل این حملات درحال‌حاضر متفاوت شده و به نظر متمدن هستند و کشورهای دیگر اروپایی به‌دلیل این‌که ما در غرب خاورمیانه با منابع بسیار هستیم، منافع خودشان را دنبال می‌کنند. دیدگاه من کمی بدبینانه است و فکر می‌کنم ما هیچ‌گاه روی آرامش را نخواهیم دید و شاهنامه پر از این داستان‌هاست. شاهنامه مثل آثار شکسپیر بیشتر درباره جنگ بر سر قدرت است و اتفاقا باید شاهنامه را در مدارس تدریس کرد و آموخت تا بدانیم ایران از چه کشمکش‌هایی نجات یافته و دوام آورده است و تاریخ و اشعار منظوم ما پر از این‌هاست.

تئاتر هفت خان اسفندیار

چهره‌های جدید موسیقی نمایش هفت خان اسفندیار | بازیگران معرفی شدند

جدیدترین بازیگران موسیقی - نمایش «هفت خان اسفندیار» به کارگردانی و تهیه کنندگی حسین پارسایی معرفی شدند.

هفت خوان اسفندیار

به گزارش همشهری آنلاین، لیست بازیگران موسیقی – نمایش «هفت خان اسفندیار» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی حسین پارسایی معرفی شدند.

حسام منظور، محمد ریاضت، رضا راد، مونا صوفی، نیکا افکاری، سروین ضابطیان و سایه پارسایی بازیگران نقش‌های پشوتن، رییس قبیله و همای و به آفرید (خواهران اسفندیار) شدند.

امین حیایی در نقش گرگسار تورانی، غزل شاکری در نقش کتایون مادر اسفندیار، امیر کاوه آهنین جان در نقش گشتاسب شاه ایرانی، اصغر پیران در نقش ارجاسب شاه تورانی، الهام کردا در نقش جادوزن و سروش کریمی‌نژاد در نقش جاماسب پیشگو معرفی شدند.

«هفت خان اسفندیار» محصول سازمان رسانه‌ای هنری اوج، برداشتی آزاد از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی به نویسندگی محمدرضا کوهستانی پاییز سال جاری با مشارکت بنیاد فرهنگی هنری رودکی در تالار وحدت اجرا می شود.

یوسفعلی میرشکاک به عنوان مشاور با این پروژه همکاری دارد.

تئاتر هفت خان اسفندیار

بازیگر نمایش «هفت خان اسفندیار»: از نوجوانی با شاهنامه آشنا بودم

بازیگر نقش همای در نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» معتقد است تئاتر ظرفیتی بالا برای استفاده از ادبیات کهن را دارد و می‌تواند مخاطب را بیش از پیش با یک میراث ارزشمند آشنا کند.

کد خبر : ۸۵۶۲۹۲

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نیکا افکاری فارغ التحصیل هنرستان موسیقی است و برای نخستین بار در سن ۱۲ سالگی به عنوان خواننده سولیست پا بر روی صحنه اجرای تالار وحدت گذاشت. او در نمایش «هفت خان اسفندیار» که اقتباسی است از داستان مشهور حکیم ابوالقاسم فردوسی، نقش همای را بازی می‌کند. در این داستان اسفندیار به قصد رهاندن همای و دیگر خواهرش به آفرید از چنگ تورانیان پا به سفری پرخطر می‌گذارد. این نمایش را حسین پارسایی کارگردانی کرده و محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که با همکاری بنیاد فرهنگی هنری رودکی در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

افکاری در گفت‌و گو با خبرنگار خبرگزاری آنا از حضور خود در این اثر نمایشی گفته است که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

خانم افکاری از «هفت خان اسفندیار» بگویید و اینکه چطور شد توسط حسین پارسایی به عنوان بازیگر نقش همای، یکی از خواهران اسفندیار انتخاب شدید؟
پیشنهاد بازی در نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» بعد از حضور در نمایش موزیکال «دیو و دلبر» اتفاق افتاد و، چون آمادگی حضور در نمایش موزیکال را داشتم پذیرفتم. اما برای آنکه بر روی نقش تسلط کافی به دست آورم، تمرین‌های آواز بسیاری داشتیم. چون نقش خواهران اسفندیار بیشتر بر اساس قطعه‌های آوازی است. با توجه به همین موضوع تمرین‌های زیادی انجام دادیم تا با موسیقی و متن همراه شویم. توقفی که سال گذشته در کار رخ داد نیز به نوعی توفیق اجباری بود و باعث شد مدت زمان تمرین ما نیز افزایش پیدا کند و به یک سال رسید. در نتیجه تسلط ما بر روی کار بسیار بیشتر از سال قبل نیز شد.

از آنجایی که چیزی تا پایان اجرای «هفت خان اسفندیار» باقی مانده است بازخورد‌ها را چگونه ارزیابی کردید؟ واکنش‌های مخاطب‌ها را چگونه دیدید؟
به دلیل موسیقی زنده و ارکستر بی‌نظیری که این پروژه دارد بسیار آن را دوست داشتم. امیدوار هستم که مخاطبان نیز این سبک اجرا را دوست داشته باشند و با آن ارتباط خوبی برقرار کرده باشند. به شکل جسته گریخته بعد از اجرا واکنش مخاطب‌ها را می‌شنیدم که اکثرا مثبت بود و همین موضوع باعث می‌شد تا برای اجرای فردا شب انگیزه بیشتری پیدا کنیم. در کل نیز این احساس را در خودم دارم که بعد از هر اجرا در مقایسه با اجرای قبل دارای پیشرفت هستیم. برای همین متوجه این نکته شده‌ایم که هر چه جلوتر می‌رویم اجراهای‌مان از اجرا‌های قبل بهتر شده است.

ساخت تئاتر‌هایی که محتوای آن از ادبیات کهن برآمده است چقدر کمک می‌کند تا مخاطب امروز بتواند انگیزه‌ای به دست آورد برای آنکه به سراغ ادبیات اصیل و کهن ایرانی برود و به آن‌ها علاقمند شود؟

شخصاً تجربه بازی در تئاتر‌هایی با محتوای ادبیات کهن را از دوران نوجوانی داشته‌ام. دوازده ساله بودم که در تئاتری با عنوان «بیژن و منیژه» حضور داشتم. آن تئاتر نیز تلفیق موسیقی و تئاتر به کارگردانی بهاره جهان‌دوست بود. این اتفاق باعث شد تا من از همان دوران نوجوانی بتوانم با ادبیات غنی گذشته همچون شاهنامه ارتباط خوبی برقرار کنم؛ لذا تجربه نیز به من ثابت کرده است که نگاه به ادبیات کهن در تئاتر و آثار نمایشی به خوبی می‌تواند مخاطب را جذب کند؛ بنابراین چه بهتر که از چنین ظرفیتی بیشتر استفاده شود و به جای آنکه به سراغ نمایشنامه‌های ترجمه برویم که در کل دنیا نیز بار‌ها و بار‌ها به شکل‌های مختلف اجرا شده است به سراغ داستان‌ها و روایت‌های جدید ایرانی برویم که برای مخاطب نیز تازگی و جذابیت خاص خودش را داشته باشد.

بازیگر نمایش«هفت خان اسفندیار»: از نوجوانی با شاهنامه آشنا بودم

یکی از جذابیت‌های اصلی نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» بخش آواز‌های آن است و خود شما هم به این نکته اشاره کردید که بخش خواهران اسفندیار تماما به صورت آواز طراحی شده است. این سبک اجرا چقدر به جذابیت کار اضافه کرده و آن را با سایر اجرا‌های موزیکال متمایز کرده است؟

آواز و تئاتر هر دو هنر‌های متفاوتی هستند که هرکدام دنیای خودشان را دارند که طرفداران خاص خودش را هم داراست. برای همین کاری که در آن هم اجرای تئاتر باشد و هم آواز برای هر دو قشر علاقمند، جذاب خواهد بود. از این رو فکر می‌کنم توجه به این بعد از تئاتر می‌تواند مخاطب‌های بیشتری را به سمت خود بکشاند و باید از این ویژگی و قابلیت نهایت بهره را برد.

شاید یکی از اصلی‌ترین دلایلی که نمایشنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها با وجود غنای بالای ادبیات کشورمان سراغ آن‌ها کهن نمی‌روند هزینه‌های بالا و مدت زمان طولانی تمرین باشد. در نتیجه ورود سرمایه‌گذار و ایجاد انگیزه برای آنکه بسیار حائز اهمیت است. چطور می‌شود این انگیزه را در میان سرمایه‌گذار‌ها ایجاد کرد؟

با وجود آنکه نمایش‌های موزیکال در جهان اتفاق تازه‌ای نیست؛ اما در ایران یک اتفاق جدید محسوب می‌شود که با نمایش‌هایی مانند «اولیورتویست» و «بینوایان» بیشتر معرفی شده است. هر چند قبل از این دو نمایش باز هم چنین نمایش‌های موزیکالی وجود داشته؛ اما با چنین امکانات و وسعتی نبوده. همان دو تجربه قبل و تجربه اخیر ثابت کرده است که توجه به این حوزه می‌تواند تماشاچی را به وجد آورد و حتی به عنوان راهکاری باشد برای آنکه مخاطب را با تئاتر آشتی داد.

از این رو سرمایه‌گذار‌ها اگر کمی دقت نظر داشته باشند متوجه خواهند شد با ورود در این حوزه چه خدمت بزرگی به فرهنگ کشور خواهند کرد و علاوه بر سود مادی، سود معنوی نیز خواهند داشت و در نهایت زنجیروار این انگیزه را به سایر سرمایه‌گذار‌ها منتقل می‌کنند و آن‌ها نیز با انگیزه بالاتر تلاش می‌کنند تا گوی رقابت را از یک دیگر بربایند.

سهیل دانش اشراقی

طراح صحنه سریال رهایم کن:

نظیر تهرانِ رهایم کن را در هیچ‌جا ندیده‌اید

طرح های سهیل دانش اشراقی و عکس های جذاب از طراحی صحنه سریال

گفت‌وگوی سریال

فاطمه حامدی‌خواه ۴ خرداد ۱۴۰۲ به‌روزرسانی: ۱۳ خرداد ۱۴۰۲

طرح‌های سهیل دانش اشراقی و عکس‌های جذاب از طراحی صحنه سریال را اینجا ببینید

طراحی صحنه سریال رهایم کن ساخته شهرام شاه حسینی که از فیلیمو در دسترس است، به سهیل دانش اشراقی سپرده شده و او با توجه به فضای داستان این سریال که در دهه پنجاه می‌گذرد با استفاده از مستندات تاریخی و بهره‌گیری از قدرت تخیل خود در کنار جلوه‌های ویژه بصری، فضایی خلاقانه آفریده است که مخاطب را با خود به دل داستان می‌کشاند.
طراحی صحنه قدرتمند با رنگ‌ها و نورپردازی‌های چشمنواز در کنار یک قصه عاشقانه جذاب با حضور بازیگران حرفه‌ای، این سریال را به یکی از آثار پرطرفدار در میان مخاطبان بدل کرده است. به همین بهانه گفت‌وگوی ما را با سهیل دانش اشراقی درباره جزییات کارش در این سریال بخوانید.

  • لوکیشن روستا، خانه نایب سرخی‌ها و شهر تهران چگونه طراحی و ساخته شد و به چه نکاتی برای صحنه‌پردازی داستان این سریال توجه کردید؟

سهیل دانش اشراقی: مهم‌ترین صحنه سریال رهایم کن بر اساس قصه‌ای که در فیلمنامه وجود داشت روستا، خانه نایب‌سرخی، کافه و میدانی بود که کافه در آن بنا شده بود و چنین مکانی در اطراف تهران با معماری دهه پنجاه و متناسب با اتفاقات خاص قصه این سریال وجود نداشت و رفتن به شهرستان برای یافتن چنین لوکیشنی در طول ۶ ماه فیلمبرداری از نظر هزینه و سهولت رفت و آمد عوامل نیز مقرون به‌صرفه نبود. سرانجام بعد از یک ماه و نیم جست‌وجو در اطراف جاجرود تهران، باغ و کوهستانی را پیدا کردیم که رنگ کوه‌ها و طبیعت آن متناسب با همان چیزی بود که می‌خواستیم و باید به این نکته توجه می‌کردیم که رنگ و لعاب این کوه‌ها و طبیعت آن در طول دوره فیلمبرداری تغییر نکند یعنی اگر سبز است همچنان سبز بماند و اگر سرخ است در تابستان رنگ دیگری نشود. طراحی روستا و میدانگاهی آن را کاملا تخیلی و با توجه به چیزی که کارگردان در نظر داشت، بر اساس این لوکیشن آغاز کردیم و به این نتیجه رسیدیم که دکور کار کنیم. بعد از آن خاکبرداری را شروع کردیم و پس از آن عمارت، کوچه و گذر و میدانگاهی روستا را که کافه بهرام در آن واقع شده است، ساختیم. این دکور اصلی سریال بود که بیشتر اتفاقات داستان در این دکور اتفاق می‌افتاد.

آشنایی با سهیل دانش اشراقی، طراح صحنه سریال رهایم کن

سهیل دانش اشراقی دانش آموخته گرافیک است و کار حرفه‌ای خود را به عنوان کاریکاتوریست از اواسط دهه ۷۰ در مجلات کاریکاتور آغاز کرد و در ادامه موفق به دریافت جوایزی از جشنواره‌های بین‌المللی کاریکاتور شد. او در کنار کاریکاتور در زمینه انیمیشن نیز فعال بود و به طور همزمان با پروژه‌های سینمایی پویانمایی از جمله «جمشید و خورشید» همکاری داشت. دانش اشراقی در طول دو دهه گذشته در آثار سینمایی و تلویزیونی بسیاری به عنوان طراح صحنه حضور داشته است که از آن جمله می‌توان به راه آبی ابریشم، مسخره‌باز، به وقت شام، بادیگارد، روزی روزگاری آبادان و خائن‌کشی اشاره کرد که برای فیلم روزی روزگاری آبادان جایزه بهترین طراحی صحنه جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد.

  • لوکیشن معدن هم طراحی و ساخته شد یا از یک معدن واقعی استفاده کردید؟

لوکیشن معدن را که باید یک معدن زغال سنگ می‌بود، ابتدا سعی کردیم که پیدا کنیم و زمان زیادی را صرف جست‌وجو برای یافتن آن کردیم و در نهایت چنین معدنی را در اطراف تهران نیافتیم اما در نهایت در اطراف رباط کریم جایی را پیدا کردیم که معدن منگنز بود ولی نمی‌توانستیم داخل آن کار کنیم چون برای نایب سرخی‌ها چنین معدنی خیلی بزرگ بود و طبق داستان به قد و قواره خانواده آن‌ها نمی‌خورد. بنابراین باید برای معدن هم دکور می‌زدیم. در این منطقه کوهی بود که روی آن دکور دفتر حاتم را بنا کردیم و مسیر آن را با پله ساختیم. می‌خواستم دکور دفتر حاتم حس لانه یک عقاب را منتقل کند و حاتم مثل عقابی باشد که در لانه نشسته است.

برای لوکیشن داخل معدن هم مشکلاتی داشتیم و در نهایت تصمیم گرفتیم که از دره باریک بین دو کوه نزدیک به هم که خاک سیاهی داشت استفاده کنیم. داخل این دره باریک ریل‌گذاری کردیم و چراغ کار گذاشتیم و لوکیشن داخل معدن را ساختیم. این لوکیشن نسبت به داخل یک معدن واقعی هم از نظر تنفسی برای بازیگران و عوامل مناسب‌تر بود و هم این که هیچ خطری برای کسی نداشت و فیلمبرداری در آن نیز با سکانس‌های طولانی که داشت بسیار راحت بود و چون فیلمبرداری در طول شب انجام می‌شد، معلوم نبود که این معدن سقف ندارد.

  • برای این سریال کار مطالعاتی چقدر نیاز بود و چه بخشی از آن حاصل تخیل و خلاقیت شخصی شماست؟

در بخش پیش تولید مطالعه زیادی صورت گرفت اما با توجه به این که این سریال اشاره چندانی به اتفاقات تاریخی آن روزگار نمی‌کند و فقط حال و هوای آن مربوط به دهه ۵۰ است، بنابراین از کتاب‌های مختلف و فیلم‌های سینمایی و مستند مربوط به آن دوران به عنوان منبع استفاده کردیم و زمانی که سندیت تاریخی وجود نداشته باشد من در طراحی‌هایم تخیل را وارد می‌کنم مثلا در یکی از فیلم‌های آقای مسعود کیمیایی که داستان آن در دهه ۳۰ می‌گذشت، برای فضای داخل بولینگ من تخیل را وارد کارم کردم چون تصویر عین به عین از این فضا وجود نداشت و می‌شد داخل چنین فضاهایی را تخیلی کار کرد.

  • برای طراحی صحنه سکانس‌های شهر تهران چه کردید و چه بخشی از آن را با جلوه‌های ویژه کار کردید؟

محدودیت‌های ما بیشتر مربوط به شهر تهران و خیابان‌های آن بود که نسبت به امروز بسیار تغییر کرده است. ما چالش بسیار زیادی در سکانس‌های خیابانی شهر تهران از جمله خیابان انقلاب و لوکیشن قهوه‌خانه داشتیم و به همین دلیل تصمیم گرفتیم بخشی از این سکانس‌ها را با کروماکی فیلمبرداری کنیم. به طور مثال سکانس خیابان انقلاب را با کروماکی در بوستان ولایت فیلمبرداری کردیم و یک محدوده ۵۰۰ متر در ۲۰ متر را کوچه و خیابان زدیم و در فورگراند آن دستفروش‌ها و ماشین‌ها را گذاشتیم و بک‌گراند را با جلوه‌های ویژه کار کردیم و بعد به کتابفروشی قدیمی میدان مخبرالدوله که هنوز هم هست، کات زدیم. بخش خارجی هتل را هم با کروماکی فیلمبرداری کردیم و بخش داخلی را هم داخل هتل مشهد دکور زدیم.

طراحی صحنه سریال رهایم کن

طراحی دستی آشپزخانه سریال رهایم کن

  • در مجموع جلوه‌های ویژه چه سهمی در طراحی‌های شما دارد و ترجیح شما چیست؟

جلوه‌های ویژه مکمل کار طراحی صحنه است. گاهی چیزی را طراحی می‌کنم ولی شاید در مرحله اجرا بخشی از آن را بتوانم بسازم و اجرا کنم و بخش‌هایی از آن را نتوانم یا قابل ساخت و اجرا نباشد و اینجاست که از جلوه‌های ویژه می‌توان کمک گرفت. در پروژه‌های خارجی هم از جلوه‌های ویژه در کنار طراحی صحنه و اجرا دکور بسیار استفاده می‌کنند. به طور مثل دیوار یک قلعه قدیمی را می‌سازند و مابقی قلعه را با جلوه‌های ویژه کار می‌کنند. من تا جایی که نیاز نباشد از جلوه‌های ویژه استفاده نمی‌کنم اما اگر نیاز شد باید استفاده کنم.

  • چرا از شهرک غزالی استفاده نکردید؟ آیا این به دلیل محدودیت‌های دسترسی برای پروژه‌های مربوط به پلتفرم‌هاست که اعمال می‌شود یا تصمیم خودتان بود؟

ما شهرک غزالی نرفتیم به این دلیل که هم برای استفاده از آن محدودیت داشتیم و هم این که خیلی تکراری بود و فضای کار ما مثل همه فیلم‌ها و سریال‌های دیگر می‌شد. بنابراین با کمک جلوه‌های ویژه و دکور پیش رفتیم و فضایی را از شهر تهران طراحی کردیم و ساختیم که تاکنون در هیچ فیلم و سریال دیگری دیده نشده است.

  • کار کردن در کنار شهرام شاه حسینی چطور بود؟

طراح صحنه در کنار کارگردانی مثل شهرام شاه‌حسینی بسیار لذت می‌برد چون هر چیزی را که طراحی کرده و ساخته‌اید به خوبی نشان می‌دهد و دیده می‌شود. وقتی او هست خوشحالم چرا که باعث می‌شود زحمات طراح صحنه دیده شود. خیلی از کارگردان‌ها این طور نیستند و با دکوپاژ و مدل غلطی که در کارشان دارند، صحنه‌های طراحی شده را فلو می‌کنند و اصلا دیده نمی‌شود.

  • برخی از طراحان صحنه از این که صرفا اجرا کننده ایده‌های کارگردان باشند ناخشنودند و معتقدند که طراحی صحنه کاری تخصصی است که باید بر اساس متن فیلمنامه به طراح صحنه سپرده شود تا ایده‌هایش را با مشورت کارگردان اجرایی کند. نظر شما چیست؟

این تعامل میان طراح صحنه و کارگردان هست اما به هر حال فیلم و سریال از آن کارگردان است و به نظر من یک طراح صحنه قوی کسی است که در کنار کارگردان قرار بگیرد تا فیلم و سریال او ساخته شود. من در این پروژه یک نقاش و مجسمه‌ساز نیستم که کار خودم را بکنم بلکه من و همه عوامل دیگر از جمله بازیگران، فیلمبردار، آهنگساز و … گرد هم جمع شده‌ایم تا کارگردان فیلمش را بسازد.

بنابراین در یک پروژه گروهی سبک شخصی وجود ندارد. من به عنوان یک طراح صحنه یک روز با این کارگردان و روز دیگر با کارگردان دیگری کار می‌کنم و بنابراین این من هستم که باید خودم را با ذهنیت کارگردان‌ها هماهنگ کنم که آنچه را می‌خواهد به تصویر بکشد. در واقع من باید خواسته‌های کارگردان را بشنوم و بعد ایده‌هایم را از فیلتر نگاه کارگردان عبور دهم چون این فیلم اوست که باید ساخته شود. معتقدم که این یک باور غلط و غیرحرفه‌ای است که طراح صحنه ایده‌های خودش را اجرا کند. باید یاد بگیریم که این پروژه‌ها یک کار تیمی و تعاملی است.

پشت صحنه سریال رهایم کن

ساخت دکور سریال رهایم کن – نمای اتاق مدیریت معدن

  • تعامل میان کارگردان و طراح صحنه در یک اثر سینمایی یا سریال به درستی صورت می‌گیرد و آیا کارگردان‌ها درک صحیحی از کار طراح صحنه و اهمیت آن دارند؟

آدم‌ها متفاوتند و در هر پروژه‌ای همه عوامل اعم از کارگردان، تهیه‌کننده، طراح صحنه، بازیگر و… ممکن است منعطف نباشند و نتوانند به خوبی در کنار هم کار کنند و حتی کار به قطع همکاری هم برسد. به نظر من سینما مثل یک جنگ سرد است یعنی باید ۶۰ درصد بجنگید و سیاست به خرج بدهید تا بتوانید ۴۰ درصد کار هنری خود را انجام دهید. در این پروژه‌های گروهی باید هر یک از عوامل بلد باشند که با دیگران در تعامل باشند چون تعداد افراد در این پروژه‌ها بسیار زیاد است و هر کدام سلایق و اخلاق ویژه خودشان را دارند. کار تیمی کردن و تعامل با این تعداد از آدم‌ها کار دشواری است و درست مثل زندگی است.

  • در سریال‌های نمایش خانگی چقدر به طراحی صحنه پرداخته می‌شود و برای آن هزینه می‌کنند؟

بستگی به هر کار و پروژه‌ای دارد. گاهی یک پروژه نیاز به صحنه‌های خاص دارد مثل همین سریال رهایم کن. به طور کلی وقتی تاریخ وارد قصه می‌شود طراحی صحنه اهمیت پیدا می‌کند. برای سریال‌های روز خیلی صحنه‌ها مهم نیستند چرا که خیابان و ماشین‌ها و خانه‌ها قرار نیست تغییر کنند اما وقتی تاریخ وارد قصه می‌شود صحنه‌ها بسیار مهم می‌شوند. البته برخی فیلم‌های روز هم بودند که به دلیل محدودیت‌هایی که وجود داشت ترجیح دادیم برای برخی صحنه‌های آن از دکور استفاده کنیم مثل فیلم «روزی روزگاری آبادان» که امکان سفر به آبادان را نداشتیم و بنابراین کوچه و لنج و سکانس‌های مختلف آن را با دکور زدن در تهران گرفتیم.

به طور کلی برای طراحی صحنه هیچ غایتی وجود ندارد و در هر پروژه‌ای بیشترین بودجه‌ها را هم که داشته باشید باز هم برای طراحی صحنه انتهایی وجود ندارد و باز هم می‌شود با بودجه بیشتر کارهای بهتری کرد. اما به هر حال باید میزان بودجه مشخص شود تا طراح صحنه بر اساس یک بودجه مشخص، کارش را ارائه کند. بودجه بی‌حدوحصر از سوی سرمایه‌گذار یا تهیه‌کننده وجود ندارد و این ما هستیم که باید کار خودمان را با این بودجه مشخص شده هماهنگ کنیم. نکته بسیار مهم در طراحی صحنه سینما این است که باید سعی شود با هر بودجه‌ای بتوان کار را با یک ظاهر گران‌قیمت اما با قیمت ارزان تمام کرد و اینجاست که تفاوت میان دکور با واقعیت دیده می‌شود.

  • فکر می‌کنید در دوره کنونی و با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژیک به ویژه در حوزه هوش مصنوعی چه اندازه طراحی صحنه تحت تأثیر قرار می‌گیرد؟

امکان هر چیزی وجود دارد. دنیا در حال پیشرفت است و بر اساس این پیشرفت‌های تکنولوژیک، شغل‌هایی حذف می‌شود و شغل‌های جدیدی ساخته می‌شوند. مثل تلفن همراه که ساخته شد و حالا هوشمند شده یا موسیقی که امروزه دیجیتالی شده و سینما هم همین طور است. انسان به هر حال راهش را پیدا می‌کند. من این پیشرفت‌ها را منفی نمی‌بینم و برعکس کسانی که ممکن است از آینده شغلی خود بترسند من اصلا نمی‌ترسم.

قبلا کار تصویرسازی و تصویرگری می‌کردم و کارم نقاشی برای فیلم‌ها بود اما حالا کارم طراحی صحنه است. من به جای این که از آینده و پیشرفت چیزهایی مثل هوش مصنوعی بترسم بیشتر فکر می‌کنم می‌توانم از آن‌ها ایده بگیرم. حتی در سینمای هالیوود هم بر اساس همین پیشرفت‌های تکنولوژیک از بازیگر دیجیتالی هم استفاده کردند مثلا رابرت دنیرو را جوان کردند و پل واکر بازیگر فیلم سریع و خشن را که مرده بود برای سری جدید آن به صورت دیجیتالی زنده کردند. امروزه کارهای عجیب و غریبی را در سینما به صورت سه بعدی انجام می‌دهند که شاید برای خیلی‌ها ترسناک باشد و نسبت به آینده شغلی خود بیمناک باشند اما من فکر می‌کنم این پیشرفت‌ها قشنگ است و مثل جریان یک رودخانه است که باید خودمان را به دست امواج آن بسپاریم.

عکس های پشت صحنه ساخت دکور و طراحی صحنه سریال رهایم کن

طراحی صحنه سریال رهایم کن

طراحی نمای خیابان اصلی روستای سریال رهایم کن

طراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کن

طراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کنطراحی صحنه سریال رهایم کن

پشت صحنه سریال رهایم کنپشت صحنه سریال رهایم کنپشت صحنه سریال رهایم کنپشت صحنه سریال رهایم کنپشت صحنه سریال رهایم کنپشت صحنه سریال رهایم کنپشت صحنه سریال رهایم کن

سهیل دانش اشراقی

گفتگوی اختصاصی سینماسینما با سهیل دانش اشراقی/ آثار اجتماعی، در لوایِ روشنفکری فیلم‌های اصغر فرهادی را کپی می‌کنند

سینماسینما، تبسم کشاورز: طراحان‌صحنه‌و لباس به نوعی خالقان بصری یک اثر محسوب می‌شوند. علمِ چیدمان بدون تسلط بر تاریخ، هنرهای تجسمی، ادبیات و… امکان‌پذیر نخواهد بود. مجموع این عوامل است که شیوه‌‌های اجرایی طراحان‌‌صحنه را از یکدیگر متمایز می‌کند و موجب می‌شود طراحی با نگرشی متفاوت، سبک و سیاق خودش را از فضای ذهنی و زندگی شخصیت قصه نشان مخاطبانش بدهد.

به بهانه‌‌ی آگاهی بیشتر از مشکلات طراحان‌صحنه، وضعیت فعلی سینما، نبودِ فیلمنامه‌های مناسب و… سینماسینما به سراغ سهیل دانش‌اشراقی طراح‌صحنه و لباس فیلم‌هایی چون: روز صفر، روزی روزگاری آبادان، خائن‌کشی، سریال رهایم کن و… رفته و با او گفت‌وگویی داشته‌است که در ادامه می‌خوانید.

کرونا سکته‌ای را در سینما ایجاد کرد و ناآرامی‌های اخیر کشور سینماگران را در وضعیتی بلاتکلیف قرار داد. این ‌مسائل عده‌ای از عوامل پشت‌صحنه را بیکار کرد، در حال حاضر وضعیت کاری صنف شما چگونه است؟
کرونا وضعیت سینما را خراب کرد اما سریال‌های نمایش‌خانگی را رشد داد و روی کار آورد. در ابتدا همه بی‌تجربه بودند اما به یک‌باره پروژه‌های مختلف شروع به تولید کردند.‌ از آن‌جایی که پروژه‌های سینمایی ما خیلی بزرگ‌ نیستند و یک تعداد آدم مشخص که همگی همدیگر را می‌شناسند از این پروژه به آن پروژه می‌روند؛ کاملا مشخص بود که چه کسانی مشغولِ کارند. مدتی به واسطه‌ی بالا رفتن تقاضای کار یکسری از عوامل پشتِ‌‌صحنه نتوانستند به همه‌ی کارها برسند بنابراین‌ این بین تعداد زیادی از افراد جایگزین شدند. برای مثال سراغ فیلم‌بردارهای قدیمی‌تر می‌رفتند اما آن‌ها جای دیگری مشغول کار بودند و همین مسئله موجب می‌شد که دستیاران را جایگزین کنند. در سایر بخش‌ها همین اتفاق پیش آمد. زمانی که شورِ کرونا خوابید و شبکه‌های نمایش خانگی معقول‌تر شروع به کار کردند طبیعتا افراد بسیاری بیکار شدند و دوباره کار به افرادی داده شد که در حوزه‌ی خودشان حرفه‌ای‌تر بودند. طبیعی است این بین افرادی که یک شبه بالا آمدند حالا بیکار می‌شوند و این عقب‌گرد برایشان سخت خواهد بود.

سینما مدت‌هاست که حال خوبی ندارد. با این‌که فیلم‌ تولید می‌شود ولی خیلی از فیلم‌ها با استقبال مواجه نمی‌شوند. در حقیقت سینما رو به بن‌بست و نابودی است…
از سینمایی که از ابتدای انقلاب دولتی بوده گرفته تا سخت‌گیری‌های عجیب و غریب در فیلم‌سازی، همه و همه سینما را تحت تاثیر خودش قرار داده است؛ حتی سینمای بخش نیمه‌خصوصی هم زیرنظر بخش دولتی اداره و از فیلتر آن رد می‌شود پس نمی‌توان به این موضوع خیلی اعتراض کرد. اما این‌که بگوییم وضعیت سینما در ایران بد است، خیلی با این مسئله موافق نیستم. از نگاه من وضعیت سینما در تمام دنیا به همین شکل است. متاسفانه اکثر آثاری که به اسکارِ امسال راه یافتند قابل دیدن نبودند. سینمای ایران هم به همین منوال است. برای مثال جشنواره‌ی فجر ۴_۵ سال پیش را به یاد بیاورید؛ آثار حاتمی‌کیا، مهرجویی، فرهادی در کنار آثارِ هومن سیدی و… نمایش داده می‌شد که این رقابت جذابی را بین این فیلمسازان به راه می‌انداخت. از نگاه من فیلمسازان‌ ما چیزی که نیاز مخاطب باشد را به او ارائه نمی‌دهند.

همین مسائل که نام بردید موجب افت فروش فیلم‌ها شده و گویا فرمول کمدی هم دیگر جواب‌گو نیست…
همه‌ی ما مخالف سانسور هستیم. من‌ مدام به دهه‌ی ۶۰ و اوایل ۷۰ نگاه می‌کنم. آن زمان آثار متفاوتی که قصه‌گو بودند ساخته و اکران می‌شدند. امروز مشکل ما چه‌چیزی است؟ یعنی قصه‌‌های دیگری وجود ندارد؟ اکثر آثار یا کمدی‌های بی‌سر و ته هستند یا آثار اجتماعی که می‌خواهند در لوایِ روشنفکری فیلم‌های اصغر فرهادی را کپی کنند.

شخصیت‌ها ابتدا روی کاغذ شکل می‌گیرند و در روند ساخت، قوت و قدرت می‌گیرند. چرا به شخصیت‌ها و آثاری که این روزها نوشته می‌شوند نمی‌توان نگاه تراز داشت؟
متاسفانه تعداد نویسندگان خوب، اندک است. عده‌ای می‌گویند دلیلش خفقان است. اگر بخواهیم از این منظر ببینیم که سخت‌گیری‌ها در دهه‌ی ۶۰ بیشتر از حالا بود اما فیلم‌هایی مانند: اجاره‌نشین‌هاساخته شد. چند روز پیش با دوستی که از من خیلی جوان‌تر است این فیلم را مجدد تماشا کردم. جوانی که برای نسلِ امروز است؛ عاشق فیلم‌ داریوش مهرجویی شد، چرا که این اثر زیرمتنش را دارد، حرف سیاسی و اجتماعی‌اش را می‌زند و مهم‌تر از همه مخاطب را سرگرم می‌کند. فیلمسازان جوان ما سرگرم کردن مخاطب را بلد نیستند، فیلمسازان گذشته هم دیگر حوصله‌‌ی کار کردن ندارند و این بین ما هم مدام غر می‌زنیم که حال سینما خوش نیست. اگر به مخاطب محتوای خوب داده شود پذیرا است. چطور می‌توانند برای سریال‌های فیلیمو و نماوا پول پرداخت کنند؟ اگر اثر خوب ساخته شود شک نکنید که برای سینما رفتن هم هزینه خواهند کرد. سریال پوست شیرچرا دیده شد؟ چون سرگرم‌کننده بود و برای مخاطب قصه داشت. می‌دیدم که مردم دنبال‌کننده‌ی قصه‌اش بودند. ما چنین فضایی را در سینما نداریم، پس نباید توقع فروش و دیده شدن داشته باشیم.

افزایش قیمت بلیت‌های سینما، نبودِ تنوع ژانر، هزینه‌های بالای ساختِ یک اثر و… عملا تولید را کم کرده است، این بین نقش پلتفرم‌ها چیست؟ به نظر شما وجود پلتفرم‌ها موجب ضعف بیشتر سینما شده‌ است؟
من پیش از آن‌که طراح‌صحنه باشم، کانسپت‌آرتیست و تصویرگر بودم و نقاشی‌هایی می‌کشیدم که برای ساختِ فیلم‌ها ایده‌پردازی می‌کردند. این روزها عده‌ای روی اینترنت با هوشِ مصنوعی می‌جنگند چرا که نگرانند کارشان را به خطر بیندازد. طبیعتا این نگرانی برای من هم وجود دارد اما با این قبیل مسائل کاری نمی‌توان کرد، جهان مدام در حال تغییر است. وجود پلتفرم‌ها هم امری اجتناب‌پذیر است. معمولا مردم مقابلِ پیشرفت مقاومت می‌کنند اما بعد از مدتی خواه ناخواه آن را می‌پذیرند.

شما ۲ فیلم کوتاه زنِ مردِ نقاش و دشمن عزیز را هم ساخته‌اید. چه برنامه‌ای برای آن‌ها دارید؟‌
دو فیلم کوتاه با بازیگران خوب ساختم. اما نکته این‌جاست که وقتی فیلم‌هایم را برای حضور در جشنواره‌های خارجی به پخش‌کننده‌ها می‌‌دهم می‌گویند این‌ها را به کدام جشنواره بفرستیم؟ واقعا متعجب می‌شوم. من فیلم کوتاهی ساخته‌‌ام که قصه‌گو و سرگرم‌کننده است. بارها این را شنیده‌ام که می‌گویند جشنواره‌های خارجی آثارِ ایرانی خاصی را می‌پذیرند. این‌که آثار رنگ و بوی بدبختی بدهد برایشان جالب‌تر است.

یعنی معتقدید عده‌ای با سیاه‌نمایی جایزه می‌گیرند؟
بله، من افرادی را دیده‌ام که مدت‌ها فکر می‌کنند چه فیلمنامه‌ای بنویسند که در جشنواره‌های خارجی بازخورد بهتری داشته باشد. شخصی را می‌شناسم که مدام در حال بررسی موضوعاتِ روز است که با انگشت گذاشتن روی آن‌ها فیلمش را بسازد و بتواند بازخورد بهتری بگیرد. همان شخص بعد از دیدن فیلم‌های من گفت: می‌خواهی فیلمت را به کدام جشنواره بدهی؟ من هم در جواب گفتم: من هر ۲ فیلمم را در پلتفرم‌های شبکه‌ی نمایش خانگی می‌‌گذارم که مردمِ خودم آن را ببینند.

یکی از عواملی که به ابعاد زیباشناسی یک اثر و دیده شدن ابتدایی سریال‌ها کمک می‌کند بحث لوکیشن و طراحی‌صحنه است؛ عده‌ای از عوامل پشت‌صحنه گله می‌کنند که با وجود تلاش‌های بسیار آن‌چنان که باید و شاید دیده نمی‌شوند. نگاه شما به این موضوع چیست؟
فیلم متعلق به کارگردان و ویترین آن بازیگرانش هستند. سینما برای عامه مردم است. پس اول به بازیگران توجه می‌کنند، دوم به کارگردان و سوم شاید موسیقی فیلم. این مسئله در تمام دنیا وجود دارد. منی که طراح‌صحنه می‌شوم نباید توقع داشته باشم مثل یک بازیگرِ مطرح با من برخورد کنند. کار من طراحی‌صحنه است پس من باید کارم را به درستی انجام بدهم. اصلا شاید لازم است مردم من را نشناسند. ما هیچ‌وقت جایگاه خودمان را نمی‌شناسیم و همیشه در آرزوی جایگاه دیگری هستیم. اگر بازیگریم می‌خواهیم کارگردانی کنیم اگر کارگردانیم می‌خواهیم در کار طراح‌صحنه و لباس دخالت کنیم و این قضیه سلسله‌وار ادامه دارد.

این روزها سریال رهایم کن به کارگردانی شهرام شاه‌حسینی در حال پخش شدن است. طراح‌صحنه‌ی این کار شما هستید. کمی برایمان در این خصوص بگویید.
از آن‌جایی که من عاشقِ سینما هستم هیچ‌گاه برای سریال زیربار نمی‌رفتم اما به دلیلِ بیکاری دستیارانم و دوستی که با شهرام شاه‌حسینی و محسن تنابنده داشتم این کار را پذیرفتم. از آن‌جایی که زمانبندی ساخت رهایم کن کمی بد بود و اکثر عوامل همزمان در پروژه‌های دیگری بودند برای راحتی و صرفه‌جویی در هزینه‌ها تمهیداتی اندیشیده شد. همانطور که می‌بینید حجمِ زیادی از داستان این سریال در روستایی که وجود خارجی ندارد می‌گذرد. در گذشته برای ساختِ اثری، روستایی را انتخاب می‌کردند و همه‌ی عوامل به آنجا می‌رفتند اما امروز دیگر چنین شرایطی امکان‌پذیر نیست و این امر هزینه‌ی بسیار زیادی دارد. برای همین تاکید من بر این بود که این فضا دکور شود‌. راضی کردن پلتفرم و تهیه‌کننده کار دشواری بود اما سرآخر موافقت کردند، در حقیقت همه‌ی فضاهایی که می‌بینید از کافه گرفته تا عمارت، میدان و معدنی که محسن تنابنده در آن کار می‌کند همگی دکور هستند.

رهایم کن چه بازخوردهایی برای شما داشت؟ توجه مخاطب را بیشتر به سوی شما جلب نکرد؟
قطعا تاثیرگذار بود. مثلا من چندین وقتِ پیش خودروی خودم را به نمایندگی بردم. آنجا بحث شغلم شد و متوجه شدند که من سینمایی هستم. وقتی به افراد می‌گویم فلان فیلم را دیده‌اید؟ با مکث می‌گویند: نه، اما وقتی می‌گویم: سریال �رهایم کن�، فورا می‌گویند: بله بله. این‌ موجب می‌شود احساس کنی از سوپرمارکتِ سرکوچه گرفته تا مکانیک، همه و همه کار تو را می‌بینند. �رهایم کن� از این نظر برایم تجربه‌ی دلچسب و عجیبی بود.

به عنوان طراح‌صحنه چه اندازه در کار آزادی عمل دارید؟
این موضوعی کاملا تعاملی است، کارگردان با کارگردان فرق می‌کند. کار طراح‌صحنه با ۲ نفر دیده می‌شود؛ یکی مدیر فیلمبرداری و دیگری کارگردانی که می‌تواند با انتخاب لنزها و دکوپاژهایی درست ارزش کار ما را نشان دهد. به یاد دارم بارها به شهرام شاه‌حسینی گفتم مثلا ما این راه‌پله را نگرفتیم یا این فضا را نشان ندادیم و او به اصطلاح خودش می‌گفت: نگران نباش من تمام سوراخ و سنبه‌هایش را حلال می‌کنم.

یعنی با توجه به این‌که فضای تولید و ساختِ محدودی داریم، استفاده از دکور منطقی‌تر است؟
صد در صد. وقتی از روز اول با دکور کار می‌کنیم یعنی کارگردان با نقشه سروکار دارد و‌ می‌داند دکوپاژش باید کجا باشد، پس همه‌چیز همان‌طوری می‌شود که ما می‌خواهیم. الان تمام دنیا همین کار را می‌کنند. با این امر هزینه‌ها هم‌ بسیار به صرفه‌تر خواهد بود.

بهترین تجربه‌ی کاری شما به عنوان طراح‌صحنه کدام کار بوده است؟
کارکردن با مسعود کیمیایی در خائن‌کشی لذت‌بخش‌ترین تجربه‌ی کاری‌ام بود.

این‌ روزها مشغول انجام چه کارهایی هستید؟
در حال ساختِ یک رئالیتی‌شو به کارگردانی سیامک انصاری در ژانر وحشت هستیم. علاوه‌ براین با حسین پارسایی نمایش موزیکال هفت خان اسفندیار را در تالار وحدت هر شب روی صحنه می‌بریم.

تئاتر هفت خان اسفندیار

تناتر هفت خان اسفندیار

سپر , اکسسوار , تتاتر هفت خان اسفندیار

طبل , اکسسوار تئاتر هفت خان اسفندیار

طبل , اکسسوار تئاتر هفت خان اسفندیار

طبل , اکسسوار تئاتر هفت خان اسفندیار

عصای ارجاسب , اکسسوار تئاتر هفت خان اسفندیار

عصای ارجاسب , اکسسوار تئاتر هفت خان اسفندیار

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی و ساخت عباس بهشتی

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی و ساخت عباس بهشتی

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی و ساخت عباس بهشتی

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی و ساخت عباس بهشتی

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی و ساخت عباس بهشتی

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی ساخت عباس بهشتی

شمشیر , اکسسوار سینمایی , طراحی و ساخت عباس بهشتی

کلاه خود

کلاه خود

ماکت شمشیر اسفندیار

ماکت شمشیر اسفندیار

ماکت شمشیر اسفندیار

ماکت شمشیر اسفندیار

ماکت شمشیر اسفندیار

ماکت شمشیر اسفندیار